واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 408
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
یخ‏زنی که در آن مادۀ غذایی با غوطه‏ور شدن در یک مایع سرد منجمد می‏شود
یخ‏زنی که در آن از تغییر حالت فیزیکی مادۀ مُبَرد برای انجماد سریع مواد غذایی استفاده می‏شود
نوعی یخ‏زن نقاله‏ای که در آن تسمه‏نقاله‏ای مشبک در مسیری مارپیچ حرکت می‏کند
یخ‏زنی که در آن عبور هوای سرد از تسمه‏نقاله‏ای مشبک و متحرک باعث انجماد محصول می‏شود
مدت‌زمانی که ریزاندامگان در شرایط یخ‌زده زنده می‌ماند و بعد از یخ‌زدایی هنوز قادر به رشد است
تشکیل پوششی از یخ براثر برخورد قطرک‌های آب اَبَر سرد با اجسام به‌ویژه با شیشۀ خودرو یا بال هواپیما
تشکیل یخ در مجراهای ورودی هوا به موتور جت
انباشت یخ و آب بر روی سطوح هواگرد درحال‌عبور از درون برف تر و قطرات مایع در دمای نزدیک صفر درجه
تشکیل یخ بر روی هواگَرد
glacier
تودۀ بزرگی از یخ که روی خشکی تشکیل می‏شود و به پایینِ شیب می‏خزد متـ . یخچال طبیعی
بازماندۀ یک یخسار قدیمی‌تر و بزرگ‌تر
active glacier
یخساری که در آن یخ جریان دارد
continental glacier
ورقه‌ای پیوسته از خشکی‌یخ که پهنۀ وسیعی را می‌پوشاند و در چند جهت به بیرون حرکت می‌کند متـ . یخ قاره‌ای continental ice
passive glacier, dead glacier
یخساری با جریان بسیار کُند که در شرایط قاره‏ای عرض‌های بالایی کرۀ زمین، جایی که مقدار انباشت و یخ‌کاست ناچیز است، رخ می‌دهد
glaciation
تشکیل و پیشروی و پس‌روی یخسارها یا ورقه‏های یخ
skater 2, ice skater
فردی که به ورزش یخ‌سُری می‌پردازد
فردی که به ورزش یخ‌سُری نمایشی می‌پردازد
rink, ice rink
میدان پوشیده از یخ در ورزش‌های یخ‌سُری و هاکی روی یخ و یخ‌سنگ
skate 2, ice skate
کفشی مجهز به یک تیغۀ عمودی در زیر کف آن، برای سُر خوردن روی یخ
ice skating, skating 2
حرکت بر روی یخ با استفاده از یخ‌سُره
figure skating, figure ice skating
یخ‌سُری با اجرای حرکات نمایشی
نوعی بازی که در آن دو تیم چهارنفره سنگ‌های بزرگ و گرد و صیقلی ویژه‌ای موسوم به سنگ یخ‌سنگ را بر روی یک مسیر یخی به سوی حفره‌هایی در انتهای زمین سُر می‌دهند
تغییر بافت و رنگ سطح مواد غذایی یخ‌زده که براثر تصعید بلورهای یخ به وجود می‌آید
icefall
بخشی از یخسار که براثر افزایش ناگهانی و شدید شیب در هم شکسته میشود و فرومیریزد
ice breakup
فروپاشی پوشش یخ خشکی یا رودخانه یا آب‌های ساحلی در نتیجۀ فرایندهای گرمایی و مکانیکی
ice breaker
نوعی کشتی با دماغه و سازه و ماشین‌آلات ویژه برای شکستن یخ سطح دریا و باز کردن راه برای سایر شناورها
فراورده‌ای شبیه به بستنی ولی با چربی شیر کمتر
یخ نازک عموماً صاف و شفاف بر روی سطوح اجسام، حاصل از انواع بارش
ice pole, pole of inaccessibility
مرکز تقریبی سخت‌ترین قسمت یخ‌تود شمالگان نزدیک 83 یا 84 درجۀ عرض شمالی و 160 درجۀ طول غربی
iced coffee, ice coffee
نوشیدنی قهوۀ سرد