واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 3088
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
farsighted traffic light, farsighted
نوعی چراغ راهنمایی که بعد از تقاطع برای دید بهتر نصب شود متـ . مقابل
fascia
نگاه کنید به : instrument panel
پیوندینۀ استخوانی که از استخوان نیامی سرینی گرفته می‌شود
fascicle
نگاه کنید به : fasciculus
پیوندینۀ عصبی که در آن رشته‌عصب‌های دسته‌شده نزدیک به یکدیگر قرار داده‌ می‌شوند و سپس جداگانه به هم بخیه می‌شوند
انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماهیچه‌ها که از روی پوست قابل دیدن است و ناشی از فعالیت خودبه‌خودی دسته‌ای از تارهای ماهیچه‌ای است
پتانسیل الکتریکیای که همراه با ماهیچه‌لرزه ایجاد میشود
fasciculus, fascicle
1. دستۀ کوچکی از تارهای عصبی یا ماهیچه‌ای 2. دسته‌ای از تارهای ماهیچه که عملکرد کمابیش یکسان دارند
fascine construction
دسته‌های چوب یا حصیر یا نی که به طول یکسان به هم بافته می‌شوند و به‌صورت زاویه‌دار در سطح زیرین راه قرار داده می‌شوند تا از این طریق ظرفیت باربری راه‌های کم‌رفت‌وآمد افزایش یابد
ملی‏گرایی افراطی و خشن با حمایت تودۀ مردم که متکی بر نقش عالی رهبر و قدرت حکومت و ارتش است
Fascist 1
فرد معتقد به فاشیسم
مربوط به فاشیسم
فردی که فرایند استیل‌دار کردن را به‌سرعت انجام می‌دهد
fast break, fast attack
در بسکتبال، حملۀ متقابل بسیار سریع که در آن مهاجمان، پیش از آنکه حریفان بتوانند جاگیری مناسبی داشته باشند یا آنها را متوقف کنند، با سرعت به‌سمت سبد می‌دوند
گونه‏ای واکنشگاه/ رآکتور هسته‏ای که در آن، ابتدا براثر واکنش نوترون‌های تند با اورانیم 238، اورانیم 239 تولید می‏شود و در گام‌های بعدی پلوتونیم 239 به وجود می‏آید
fast fission factor
نسبت تعداد نوترون‌های تولیدشده در شکافت هسته‏ای به تعداد نوترون‌های حاصل از شکافت گرمایی در محیط نامتناهی
fast fission, fast neutron fission
واکنشی شکافتی‏ که براثر بمباران هسته با نوترون‌های تندی که انرژی بیش از 1MeV دارند، رخ می‏دهد
بنگاهی که به‌سرعت از نوآوری‌های رقبای خود تقلید می‌کند
fast food, fast service food
1. غذایی که به‌سرعت آماده شود و در اختیار مشتری قرار گیرد 2. غذاخوری عرضهکنندۀ غذای فوری
fast ice, land fast ice
دریایخی که به ‌علت اتصال به ساحل بی‌حرکت است
fast motion, undercranking, accelerated motion
نوعی جلوه که در آن فیلم‌برداری با سرعتی کمتر از حد معمول انجام می‏شود و سپس فیلم با سرعت عادی به نمایش درمی‏آید تا حرکات عناصر صحنه بر روی پرده تند به نظر آید
fast neutron fission
نگاه کنید به : fast fission
fast nova, NA 1
نواختری که روشنایی آن در کمتر از صد روز به اندازۀ 3 قدر کاهش می‌یابد
نوعی برشته‌کاری تجاری نسبتاً سریع که ممکن است در ظـرف پنـج دقیقـه نیز انجام ‌شود
fast service food
نگاه کنید به : fast food
fast tracking
روشی برای فشرده‌سازی زمان‌بندی پروژه از راه هم‌پوشانی مراحل یا فعالیت‌هایی که معمولاً به توالی انجام می‌شوند
← غذاخوری خدمات‌سریع
fast-release fertilizer, quick-release fertilizer
کودی که سرعت انحلال آن در آب زیاد است
fastener
نگاه کنید به : rail fastener
fastidious
ریزاندامگانی که برای رشد به تغذیه یا محیط کشت پیچیده نیاز دارد