واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 7198
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
crossflow filtration
نوعی صافش که در آن جریان ورودی موازی سطح بستر صافی است و فقط قسمتی از جریان ورودی از داخل صافی عبور می‌کند
crossflow-cylinder head
crossflow, secondary flow
شارشی در درون لایة مرزی که با جهت شارش آزاد زاویه دارد
روشی برای اندازه‏گیری سرعت موج P و S ازطریق ثبت زمان سیر موج از چشمه در یک چاه تا گیرنده یا گیرنده‏های نصب‌شده در چاه یا چاه‌های دیگر
بازسازی تصویر یک بی‌هنجاری با استفاده از موج‌تابی، هرگاه چشمه و گیرنده در دو چاه متفاوت باشند
crossing keeper
فردی که برای انجام عملیات واپایش در محل تقاطع هم‌سطح مستقر می‌شود
مبادلۀ دوطرفۀ مادۀ وراثتی بین دو فام‏تن هم‌ساخت که در جریان ضربدری شدن فام‏تن‌ها اتفاق می‏افتد
crossing point method
روشی برای محاسبة پارامترهای مغناطیسی دایک و همبَری با استفاده از نقاط تقاطع خطوط داده‌برداری مشتق‌های افقی و قائم
crossing station
نگاه کنید به : wayside station
crossing tender
نگاه کنید به : crossing watchman
crossing the chasm
مقطعی که در آن محصول از مرحلة پشتیبانی زودپذیران عبور می‌کند و به مرحلة پشتیبانی اکثریت آغازین می‌رسد
مدت‏زمان درنظرگرفته‏شده برای عبور عابران از عرض خیابان یا رسیدن به میانۀ آن
crossing watchman, crossing tender
مأمور راه‏آهن در تقاطع هم‏سطح جاده و راه‏آهن که عابران پیاده و وسایل‏ جاده‏ای را از نزدیک ‌شدن قطار آگاه می‌کند
crossing, crossover 1
محل تلاقی دو مسیر راه‏آهن یا جاده با راه‏آهن که تغییر مسیر در آن امکان‏پذیر نباشد
crossline direction
نگاه کنید به : inline roll
crossline roll, x-line roll
جابه‌جایی باریکه در امتداد عمود بر خطوط گیرنده
crosslinked polymer
بسپاری که در آن زنجیره‌های بسپاری خطی ازطریق پیوندهای شیمیایی اشتراکی به‌صورت عرضی به یکدیگر متصل می‌شوند
crossover 1
نگاه کنید به : crossing
crossover 2
بخش کوتاهی از خط شامل دو دستگاه سوزن که دو خط موازی را با استفاده از دو دوراهه به یکدیگر متصل می‌کند
crossover 3
معبر اتصال پیاده‏رو یا سواره‏رو به‌صورت هم‌سطح یا غیرهم‌سطح از یک معبر به طرف دیگر
crossover bridge
پلی برای اتصال پیاده‏رو یا سواره‏رو به‌صورت غیرهم‏سطح از یک طرف معبر به طرف دیگر
crossover design
نوعی مطالعۀ آینده‌نگر که در آن گروه‌های شرکت‌کننده با ترتیب مشخصی به‌تناوب مداخلات درمانی را دریافت می‌کنند
crossover distance
فاصله‏ای از چشمه که در آن، موج شکستِ مرزی لایۀ عمیق به موج مستقیم یا به موج شکستِ مرزی لایۀ سطحی‏تر می‏رسد و از آن پیشی می‏گیرد
هریک از نقطه‌ها در داده‌های برداشتی که در آن خطوط پیمایش و واپایش یکدیگر را قطع می‌کنند
درهم‏آمیزی ناخواستۀ دو نشانک/ سیگنال که در دو محیط انتقال نزدیک به یکدیگر حمل شوند * این معادل مخفف "درهم‏شنوی" است.
محل خط‌کشی‏شده برای عبور عابر پیاده و دوچرخه و مانند آن از عرض راه
بادی که جهت وزش آن با مسیر یا جهت باند زاویه دارد
خطی عمود بر محورهای برآر و پسار که از گرانیگاه هواگرد عبور می‌کند
crosswind component
سرعت مؤلفة وزش باد با زاویة 90 درجه نسبت به خط مرکزی باند پرواز یا مسیر حرکت یا هر جهت دیگر
مؤلفه‌ای از نیروی برآیند در راستای محور باد پهلو که ناشی از باد نسبی است