واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 4822
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
technological revolution
تغییر چشمگیر و نسبتاً سریع در ساختارهای مهم جامعه ناشی از ورود و استفاده از مجموعه‌ای از فنّاوری‌های جدید
Neolithic revolution
اصطلاحی که گوردون چایلد برای توصیف منشأ و پیامدهای تولید غذا و کشاورزی و دامپروری و اهلی کردن گیاهان و چارپایان وضع کرد؛ این انقلاب به پیدایش و گسترش زندگی یک‌جانشینی روستایی در آسیای غربی در فاصلۀ سال‌های نه‌هزار تا شش‌هزار ق.م منجر شد
1. دو نقطۀ انقلاب زمستانی و تابستانی بر روی دایره‏البروج که در بیشترین فاصلۀ زاویه‏ای از استوای آسمان است 2. زمانی که خورشید به این نقاط در آسمان برسد
سازوکاری دفاعی که در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفته با بیرون راندن از خودآگاه نادیده انگاشته میشود
فردی که از سازوکار دفاعی انکار استفاده می‌کند
motive, motif 1, figure 1
واحد موسیقاییِ لحنی یا ریتمی یا هارمونیک (harmonic) کوچکی که تکرار آن به اثر انسجام می‏دهد
منسوب به انگاره
انگاره‏ای که بر مبنای یک ریتم پایه ساخته شده است
شهد کم‌رطوبتی که از جوشاندن و سرد کردن سریع محلول غلیظ قند و شربت گلوکوز و سایر ترکیبات به‌ دست می‌آید
index finger, index 1, digit secundus manus
انگشت دوم دست از سمت شست که از سه بند تشکیل شده است
ring finger, digit anularis, digit quartus manus
چهارمین انگشت از سمت شست که از سه بند تشکیل شده است و بین انگشت میانی و کوچک قرار دارد
thumb, pollex, digit primus manus
خارجی‌ترین انگشت دست که دو بند دارد
little finger, digit minimus manus, digit quintus manus
کوچک‌ترین و داخلی‌ترین انگشت دست
middle finger, digit medius, digit tertius manus
سومین انگشت که بلندترین انگشت دست است
string fingers
← انگشتان کشش
digits of hand, fingers including thumb
مجموعۀ انگشت‌های هر دست که هرکدام از چند بند تشکیل شده است
drawing fingers
سه انگشت نخست دست خم که با آنها زه را می‌کشند متـ . انگشتان خم string fingers
1. قطعه‌فولادی استوانه‌ای در پاشنۀ تیغۀ سوزن که حرکت لولایی آن را ممکن می‌سازد 2. افزاره‌ای که به محفظۀ دستگاه جوش ترمیت وصل می‌شود تا از ریختن ترمیت تا پایان فرایند انفجار جلوگیری کند و پس از انجام واکنش‌ها آن را باز می‌کند تا مواد مذاب ترمیت در درز ریل‌ها جریان یابد 3. قطعه‌ای استوانه‌ای از مواد غیرهادی که دور پیچ‌های درز عایق قرار می‌گیرد
تکه چرمی که بر روی یک یا چند انگشت قرار می‌دهند تا از سایش پوست در هنگام کشیدن زه جلوگیری کند
نظام تخصیص اعداد یا دیگر نمادها به هریک از انگشتان دست در نت‌نویسی به‌نحوی‌که مشخص شود هر نت با کدام انگشت نواخته می‌شود
← ‌انگشت‌نگاری پروتئین
روشی برای شناسایی و توصیف یک پروتئین با کمک تقسیم پروتئین‌کافتی جزئی که الگوی قطعات پپتیدی خاصِ آن پروتئین را ارائه می‌کند متـ . انگشت‌نگاری پپتید peptide fingerprinting
ثبت الکترونیکی اثر انگشت بدون نیاز به کاغذ و جوهر
DNA fingerprinting, genetic fingerprinting, restriction enzyme analysis
روشی که در آن دِنای ژنگانی یک موجود با زی‌مایه‌های ویژه‌بُر خُرد می‌شود و قطعات به‌دست‌آمده ازطریق الکتروکوچی به صورت بندهای متمایز جدا می‌شوند متـ . رُخ‌نمانگاری دِنا DNA profiling, genetic profiling
حبه‌ای حاوی فلز روی با اتصالات عرضی که در پروتئین‌های متصل‌شونده به دِنا مشترک است
انگشتی پیستونی که به دسته‌پیستون یا پیستون قفل نشده است و می‌تواند هم در سوی پیستون و هم در سوی دسته‌پیستون نوسان یا چرخش داشته باشد
piston pin,wrist pin, gudgeon pin
قطعۀ فولادی استوانه‌ای توپُر یا توخالی که پیستون را به سر کوچک دسته‌پیستون وصل می‌کند
بخش استوانه‌ای هریک از لَنگ‌های میل‌لنگ که ازطریق یاتاقان متحرک میل‌لنگ به سر بزرگ دسته‌پیستون وصل می‌شود
nest parasite1,brood parasite
جانوری که تخم خود را در آشیانة جانور دیگر، از همان‌گونه یا از گونة دیگر، می‌گذارد
انگلی که در آشیانة میزبانش زندگی می‌کند