واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 3088
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
fresh water
آبی که کمتر از 1000 میلی‏گرم در لیتر، جامدات حل‏شده داشته باشد
fresh water sediment
رسوبی که در محیط آب شیرین انباشته می‏شود
باتلاقی که منبع آن آب شیرین است
fresh wood
نگاه کنید به : green wood
fresh wood
نگاه کنید به : green wood
هر محصول غذایی که برای سهولت مصرف و تغییر نکردن تازگی آن به ‌صورت‌های مختلف آماده می‌شود
fresh-roasted coffee
قهوه‌ای که از برشتن آن زمان زیادی نگذشته است
بیضی‌واری با سه محور متعامد که برای تعیین سرعت انتشار و جهت نوسان بلور دوشکستی به ‌کار می‌رود متـ . بیضی‌وار پرتوی ray ellipsoid
نواری فلزی یا چوبی یا استخوانی که بر روی رودسته تعبیه می‌شود یا رشته‌هایی از جنس روده یا ابریشم که دور دستۀ ساز در فواصل معین بسته می‌شوند تا بتوان به‌کمک آنها سیم‌ها را برای تولید نغمه‌های مشخص‌شده در جای مناسب گرفت متـ . پرده 5
fretting
نگاه کنید به : fretting wear
تخریب در میانای سطوح درحال‌تماس به دلیل اثر توأم خوردگی و اصطکاک
خستگی قطعه‌ای که هم در معرض اصطکاک و هم تحت بار است و درنتیجه از عمر خستگی (fatigue life) آن کاسته می‌شود
fretting wear, fretting
نوعی رفتگی براثر حرکت ارتعاشی یا نوسانی با دامنۀ محدود که حاصل آن جدا شدن ذرات بسیار ریز از سطح تماس است
← لغزه 2
افزاره‌ای برای بررسی کیفیت مالت براساس تجزیه‌پذیری ترکیبات دیوارۀ یاخته‌ای درون‌دانۀ مالت
fricative
همخوانی که در نتیجۀ تنگی در نقطه‏ای از مجرای گفتار، با سایش تولید شود
friction 1
نیروی مخالف با حرکت نسبی دو سطح مادی در تماس با یکدیگر
friction 2
اصطلاحی در آواشناسی که به همخوانی اشاره دارد که در نتیجۀ تنگی در نقطه‏ای از مجرای گفتار، با انسداد ناقص تولید شود
کلاچی که در آن انتقال توان ازطریق اصطکاک بین صفحه‌کلاچ و دیسک ‌کلاچ صورت می‌گیرد
friction dampener
نگاه کنید به : bolster snubber
friction depth,depth of frictional resistance
ژرفایی از آب که در آن اثر باد قابل چشم‌پوشی است
از انواع طبل‌ها که در آنها با سایش مستقیم یا غیرمستقیم پوستِ ساز صدا تولید می‏شود
خانواده‏ای از خودصداها که در آنها با ساییدن عامل مرتعش‏شونده یا بدنۀ ساز صدا تولید می‏شود
نامی دیگر و تا حدودی نامناسب برای لایۀ مرزی جوّ متـ . لایۀ مالش
friction lining
نگاه کنید به : clutch lining
ریلی متفاوت با ریل حرکتی که در سرعت‌گیرها به کار میرود و با اعمال نیرویی معین به دو طرف چرخ‌های خط‌نورد، سرعت آنها را در تپۀ تنظیم کاهش می‌دهد
friction stir welding, FSW, FW-S
نوعی جوشکاری اصطکاکی که در آن اتصال با چرخش سریع ابزار و تولید گرمای ناشی از اصطکاک و جابه‌جایی مومسانی (plastic material displacement) مواد در درز اتصال به‌ وجود می‌آید
friction welding, FRW
نوعی جوشکاری حالت جامد که در آن نیروی فشاری بین قطعه‌کار درحال‌چرخش یا حرکت نسبی آنها موجب تولید گرما و جابه‌جایی مومسانی مواد در سطح تماس می‌‌شود و از این طریق قطعات به هم اتصال می‌یابند
frictional electricity
الکتریسیتۀ ساکنی که از مالش یک جسم بر جسم دیگر تولید شود
شارشی که در آن بخش قابل‌توجهی از انرژی شاره، به‌دلیل وجود اصطکاک، به‌صورت گرما تلف می‌شود