واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 326
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
knee extended burial
تدفینی که در آن زانوان خم‌شدگی ندارند (180 درجه)
نوعی تدفین خمیده‌ که در آن زاویۀ زانوان بین نود تا ده درجه است
← حفرۀ پسِ‌ زانو
ناحیه‌ای که محل قرار گرفتن مفصل زانو است
نوعی تدفین نیم‌خمیده که در آن زاویۀ زانوان بین 180 تا 90 درجه است
نوعی تدفین خمیده که در آن زوایۀ زانوان کمتر از ده درجه است
kneeling burial
اتوبوسی که برای راحت‌تر سوارشدن افراد مسن یا معلول ارتفاع آن در هنگام نزدیک شدن به لبة سکو کاهش می‌یابد
نوعی خوردگی مرزدانه‌ای در آلیاژ فولاد زنگ‌نزن که براثر حساس‌شدگی در راستای خط جوش یا بر روی خط جوش رخ می‌دهد
knitted geotextile, GTX-K
زمین‌ساز منسوج حاصل از بافت حلقه‌ای یک یا چند نخ یا رشته یا مواد دیگر
knock box, knock-out box
سطلـی که میله‌ای پلاستیکـی یا چـوبی در میانة آن قرار دارد و با تکاندن پالاپَر/ صافی‌بَر (portafilter) بر روی آن تفالة قهوه در آن تخلیه شود
knock-out box
نگاه کنید به : knock box
knock-out box
نگاه کنید به : knock box
knockout
نگاه کنید به : ejection 2
واحد اندازه‏گیری سرعت کشتی که برابر با 1852 متر در ساعت است
دسته‏ای از گره‌ها که در دریانوردی کاربرد ویژه دارد
نوعی خفت کوتاه‌کن که برای جلوگیری از باز شدن آن در دو سر طناب گره می‌زنند
مهارت یا دانش ملموس و غیرملموسی که برای دستیابی به نتایج مورد نظر لازم است و در دسترس عموم نیست
دانش ناظر بر واقعیت‌های مرتبط با یک پدیدة مشخص و فرایند اجرای آن
توانمندی و سرمایة اجتماعی لازم برای به‌کارگیری دانش ازطریق روابط شخصی
دانش ناظر بر درک زنجیرة علل و عوامل و نتایج یک پدیده
knowledge 1
پیکرة کل دانسته‌های بشری دربارة امور طبیعی و انسانی که گاه به شاخه‌ای از دانسته‌های نظام‌مند بشری هم اطلاق می‌شود
knowledge 2, episteme
باور صادق موجه
knowledge acquisition
تمام اعمالی که به گردآوری و ذخیره‌سازی دانش مفید برای سازمان منجر می‌شود
knowledge application
← بهره‌برداری دانش
knowledge discovery in databases
فرایند شناسایی ساختارهای قابل‌درک و مفید و تازه و معتبر در داده‏ها اختـ . ک.د.د KDD
knowledge storage
نگهداری دانش به‌صورت کدبندی‌شده در حافظة فردی یا جمعی برای تسهیل بازیابی آن در آینده
knowledge transfer
به‌اشتراک‌گذاری و تبادل دانش میان افراد و گروه‌ها و سازمان‌ها متـ . اشتراک‌گذاری دانش knowledge sharing
استفاده از دانش در فرایندهای کاری متـ . کاربرد دانش knowledge application
knowledge worker
اطلاعات‌کاری که در حیطه‌ای مبتنی بر دانشی بسیار تخصصی فعالیت می‌کند