واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 5385
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
absolutive case, absolutive
حالت دستوری فاعلِ فعل لازم و مفعولِ صریحِ فعل متعدی در زبان‌های کُنایی‏ـ مطلق (ergative-absolutive) متـ . مطلق
absolutly convergent series
سری‏ای که دارای هم‌گرایی مطلق باشد
absorbency
1. جذب ‌شدن تابش در محیطی که تابش از آن می‌گذرد 2. کمیتی که میزان نور یا تابش جذب‌شده در محیطی خاص را معلوم می‌کند
هر ماده با مقطع جذبِ نوترون زیاد که بتوان از آن در تنظیم آهنگ واکنش هسته‌ای استفاده کرد
absorber capacity
حداکثر ظرفیت فراوری گاز در برج جذب، بدون هرگونه تغییر در شرایط عملیاتی
absorbing Markov chain
رده‌ای از زنجیرهای مارکوف نااِرگودیک (non-ergodic) که حالت‌های جاذب دارند
فرمول‌دار
زیرمجموعه‏ای از یک فضای بُرداری که به ازای هر بُردار x در فضا یک عدد مثبت b یافت شود، به‌طوری‌که به ازای هر c که c|
absorbing well
نگاه کنید به : soakaway
absorbtion pit
نگاه کنید به : soakaway
absorptance, absorptivity
نسبت انرژی جذب‌شده به انرژی تابشی
تضعیف نشانک موج نوری براثر ناخالصی‌ها یا نقص‌های هستۀ تار نوری یا تضعیف نشانک ریزموج به‌وسیلۀ اکسیژن یا بخار آب موجود در جوّ
absorption 2
[شیمی]‏ فرایندی که در آن مایع یا گاز به درون حفره‌های یک مادۀ جامد کشیده می‌شود [فیزیک]‏ ورود انرژی یا ماده به محیط بی‌آنکه بازتاب یا گسیل داشته باشد متـ . درجذبش
absorption band
طیف گسترده‌ای از طولِ‌موج یا بسامد در طیف الکترومغناطیسی که در آن انرژی تابشی جذب یک ماده می‌شود
absorption chiller
دستگاهی که با مایع خنک‌ساز و عمل جذب سرما ایجاد می‌کند
absorption coefficient
[شیمی]‏ کسری از انرژی که در فرایند جذب در واحد طول مسیر در واحد غلظت (مولار) جذب می‌شود [فیزیک]‏ کسری از انرژی که در فرایند جذب در واحد طول مسیر جذب می‌شود متـ . نسبت جذب absorption ratio
absorption column
استوانه‌ای عمودی که در آن مایعی به‌صورت قطرات ریزان، بخشی از یک گاز بالارونده را جذب می‌کند متـ . برج جذب‌ absorption tower
absorption control
مجموعۀ سازوکارهای وارد کردن و خارج ‌کردن مواد جذب‌کنندۀ نوترون در قلب واکنشگاه/ رآکتور هسته‌ای به‌منظور واپایش آن
absorption cross section
سطح مقطع مؤثر کل در فرایند جذب
absorption curve
نموداری که مقدار انرژی تابشی جذب‌شده در ماده را برحسب طولِ‌موج نشان می‌دهد
absorption edge
تغییر ناگهانی میزان جذب‌شوندگی پرتوِ ایکس تابیده‌شده در محیطی معین که در طولِ‌موج خاصی روی می‌دهد
absorption enhancer
عاملی که عبور دارو از غشای زیستی را افزایش می‌دهد
absorption factor
احتمال برهم‌کنش تابش ناشی از هسته‌های پرتوزایی که در یک اندام مشخص وارد می‌شوند
absorption filter
پالایه‌ای که گسترۀ بسامد خاصی را جذب می‌کند و بسامدهای دیگر را عبور می‌دهد متـ . صافی جذب
absorption hygrometer
نوعی نم‏سنج که در آن مادۀ شیمیایی نم‏گیر، با جذب بخار آب، مقدار رطوبت جوّ را تعیین می‏کند متـ . نم‏سنج شیمیایی chemical hygrometer
absorption law, absorption rule, absorptive law
قانون برابری مجموعۀ A و اجتماع آن با اشتراک مجموعۀ A و مجموعه‏ای دلخواه یا اشتراک آن با اجتماع مجموعۀ A و مجموعه‏ای دلخواه
absorption length
مسافتی که در فرایند جذب در طی آن شدت تابش به e/و1 شدت فرودی کاهش یابد
absorption lens
عدسی‌ای که با جذب طولِ‌موج‌های معینی مانع عبور آنها می‌شود
absorption line
جای خالی در طیف الکترومغناطیسی که ناشی از جذب تابش در اتم‌ها یا مولکول‌های ماده‌ای است که تابش از آن می‌گذرد
absorption nebula
سحابی‌ای که نور پس‌زمینه را جذب می‌کند و درنتیجه تاریک دیده می‌شود متـ . سحابی تاریک dark nebula