واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 1947
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
embankment
قشری از خاک یا خاک شن‏دار که بین بستر و زیراساس ریخته می‏شود
دیوارۀ دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانۀ دشمن
linear earthwork
هرنوع خاکریز از جمله بند (dike) یا پشته‌ (bank) که در امتداد خطی راست و نه منحنی ساخته شده باشد
ورقه‌های سنگ‌پایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود میآورد
محفظه‌ای شیشه‌ای برای نگهداری گیاهان و جانوران خاکزی
مادۀ ریزدانه و جامد خارج‌‏شده از آتشفشان
خاکستر باقی‌‌مانده در ته زباله‌سوز با بستر سیال
محل نگهداری خاکستردان‌ها
cinerary vessel, burial urn, funerary urn, funeral urn, cremation urn, cinerary urn, burial pot
ظرفی برای نگهداری خاکستر سوختۀ یک یا چند جسد
قرار دادن بقایای سوختۀ استخوان‌های انسان یا جانور در درون خاکستردان
سنگی متشکل از خاکستر آتشفشانی
ذرات درشت باقی‌مانده از احتراق که مخلوطی از مواد سوخته و نیم‌سوز هستند
solifluction, soil fluxion, soil flow
جریان کُند گران‌روِ خاک و دیگر مواد سطحی به سمت پایین شیب با سرعت 0/5 تا 5 سانتی‌متر در سال
elutriation 2
شسته ‌شدن ذرات خیلی ریز یا سبک خاک به‌ویژه با قطرات باران
← خاکشناسی زراعی
علمی که به رابطۀ خاک و موجودات زنده به‌ویژه گیاهان می‏پردازد متـ . خاکشناسی
water screening/water-screening
روشی برای بازیابی مواد فرهنگی ریز با شستن خاک بستره با آب و استفاده از سرند متـ . سرند کردن آبی
کشت و کار در خاک
no-tillage, no-till/ no till, zero tillage
روشی که در آن بذر در زمینی کاشته می‌شود که عملیات خاک‌ورزی بر روی آن انجام نشده باشد
ناهمواری‌های مشهود در سطح خاک که بر وجود محوطه‌ها یا پدیدارهای زیرسطحی خاک دلالت دارند
frazil crystals, frazil
یخ‌بلورهایی که در آب اَبَرسرد متلاطم شکل می‌گیرند و تلاطم مانع از به ‌هم چسبیدن آنها میشود متـ . یخ سوزنکی needle ice
چوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الک‌های متعدد درجه‌بندی میشود متـ . پودر چوب
وسیله‏ای مجهز به تیغه یا دیسک که بر روی شاسی سوار می‏شود و عملیات خاک‏ورزی ثانویه و کندن علف‌های هرز کشت ردیفی را انجام می‏دهد
frazil ice
1. انباشت خاکه‌بلور در حجمی از آب 2. مرحلۀ آغازین تشکیل یخ در آب متلاطم
مواد رُسی نرم و سیمانی‌نشده که در امتداد برخی گسل‌ها یا در بین دیواره‌های یک گسل یافت می‌شود
cultivation 1
انجام هرنوع عملیات بر روی خاک برای تسریع در رشد گیاهان
tillage, cultivation 2
انجام هرنوع عملیات بر روی خاک برای بهبود رشد گیاه زراعی
نوعی خاک‌ورزی که در آن خاک را می‌بُرند و پودر می‌کنند و بقایای گیاهی را زیر خاک می‌کنند
نوعی خاک‌ورزی حفاظتی که در آن خاک را به‌صورت پشته درمی‌آورند و بذرها را بر روی آن می‌کارند