واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 3866
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
gross national product, GNP
کل ارزش بازاری کالاها و خدمات نهایی تولیدشده توسط شهروندان یک کشور در یک بازۀ زمانی معین، معمولاً یک سال
primary articulation
شیوه‏ای از تولید در آواهایی با دو گرفتگی، که در آن گرفتگی اول با میزان بیشتری از گرفتگی همراه است متـ . تولید اصلی
مجموعه‏ای از فعالیت‌ها که محصول آن فراورده‏ای نرم‏افزاری است و ممکن ‏است پدیدآوری، اصلاح، بازکاربرد، بازمهندسی و مانند آن را شامل شود
optical harmonic generation
ایجاد هماهنگ‌های مرتبۀ بالای هر بسامد نوری در محیطی غیرخطی متـ . تولید هماهنگ نوری
← تولید هماهنگ اپتیکی
associated production
تولید ذرات شگفت در واکنش‌های هسته‏ای که همواره دوتایی‌اند
فردی که به تولید نرم‏افزار می‌پردازد
مجموعة زمین، ساختمان‌ها، تأسیسات، ابزارها، ماشین‌آلات، و دیگر امکاناتی که برای یک تولید صنعتی خاص به کار گرفته شده‌اند
reproduction
سازوکاری که با آن جاندار می‏تواند جانداری مشابه خود به وجود آورد متـ . زادآوری
sexual reproduction
تولیدمثلی مبتنی بر لقاح یاخته‏های جنسی نر و ماده که در آن هر نسل با نسل‏ قبل و بعد از خود تفاوت ژن‌شناختی دارد
به وجود آمدن جاندار فرزند از جاندار والد به طریقۀ جنسی یا غیرجنسی متـ . زادآوری کردن، زاد آوردن
مربوط به تولیدمثل متـ . زادآوردی
articulatory
مربوط به اندام تولید
پوششی گیاهی که در بین جنگل‌های شمالی و مناطق پوشیده از برف و یخ دائمی شمالگانی گسترش یافته است متـ . سرددشت
نوعی توندرا در ارتفاعات آلپی و کوهستانی مشابه متـ . سرددشت آلپی توندرای کوهستانی، سرددشت کوهستانی mountain tundra
توندرای مختص مناطق شمالگانی متـ . سرددشت شمالگانی
← دالانه 2
water tunnel
تونل بادی که در آن برای دستیابی به عدد رِینولدز بالا به جای هوا از آب استفاده میشود
supersonic tunnel, supersonic wind tunnel
تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت اَبَرصوتی کار کند
altitude tunnel, altitude wind tunnel
تونل بادی که در آزمونگاه آن شبیه‌سازی شرایط فشار و دما و رطوبت در ارتفاع مورد نظر ممکن است
تونل افقی یا تقریباً افقی از سطح به داخل معدن
refrigeration tunnel
تونل باد ویژۀ آزمون‌های یخ‌زدگی
Eiffel-type tunnel
هر تونل باد که آزمونگاه و مدار آن باز باشد
wind tunnel
اتاق مجهز تونل‌مانندی برای مطالعه و آزمایش ویژگی‌های آئرودینامیکی مدل که در آن انواع شاره به شیوه‌های گوناگون و در شرایط مختلف دمیده میشود
plasma wind tunnel, PWT
تونل باد با امکان شبیه‌سازی ورود مجدد فضاپیما به جوّ زمین
cable tunnel
دالانی که ابعاد آن برای عبور انسان مناسب است و دارای سازه‌هایی مانند نگهدارندة بافه/کابل‌ها و اتصالات و دیگر عناصر سامانة سیم‌کشی است متـ . تونل کابل
hypersonic tunnel, hypersonic wind tunnel
تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت برین‌صوتی کار کند
diffuser tunnel
تونل بادی که در آن بخشی برای تبدیل سرعت به فشار وجود دارد