واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 898
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
apparent wavenumber
شمار طولِ‌موج‌های ظاهری در واحد طولِ بر روی خط لرزه‌نگاری
amicable numbers
دو عدد که هریک برابر مجموع همه مقسوم‏علیه‏های مثبت عدد دیگر، به‌جز خود عدد باشد
اعداد صحیحی که باقی‌ماندۀ تقسیم آنها بر عددی مفروض برابر باشد
contact lens
عدسی شیشه‏ای یا پلاستیکی که برای بهبود دید روی قرنیۀ چشم گذارند
lenticel
منفذی متشکل از یاخته‌های غیرمتراکم در پیراپوست ساقۀ گیاهان چوبی که مبادلۀ گاز را امکان‌پذیر می‌کند * مصوب فرهنگستان اول
سرده‌ای از عدسک‌آبیانِ آبزی با رشد سریع که اغلب گونه‌های آن ریسه‌مانند و در سطح آب شناورند
تیره‌ای از قاشق‌واش‌سانانِ آبزی شناور ریسه‌مانند و کوچک که گل‌های آنها ریز و یک‌پرچمی است
lenticularis
ابری به شکل عدس یا بادام، غالباًً بسیار طویل و معمولاً با حدود کاملاً مشخص که گاهی لبه‏های آن قوس‌وقزحی است؛ این نوع ابر منشأ کوهستانی دارد، اما ممکن است در نواحی نیمه‏کوهستانی نیز دیده شود؛ این اصطلاح عمدتاًً همراه با ابرهای پرساکومه‏ای و فرازکومه‏ای و پوشن‏کومه‏ای می‏آید
جسم شفاف محدب یا مقعری که سبب شکست نور شود
عدسی‌ای که فاصله کانونی آن در دو امتداد عمودبرهم متفاوت است
مجموعه‏ای از تیغه‏ها یا قرص‌ها برای پخش کردن یا هم‌گرا کردن امواج صوتی
aplanatic lens
نوعی عدسی‌ که برای به‌کارگیری نقطه‌های اَپخش طراحی شده است
transfer lens, relay lens
نوعی عدسی که در مسیر باریکة نور قرار می‌گیرد تا، بدون تشکیل تصویر، باریکة نور را از نقطه‌ای به نقطة دیگر انتقال دهد
عدسی واگرا که معمولاً دوتایی است و برای افزایش بزرگ‌نمایی چشمی، در جلوی نقطۀ کانونی تلسکوپ قرار می‌گیرد
نوعی عدسی با توان هم‌گرایی صفر که کانونهای آن در فاصلۀ بی‌نهایت قرار دارند
نوعی عدسی که یک سطح تخت و یک سطح استوانه‏ای دارد
planoconcave lens
نوعی عدسی که یک سطح تخت و یک سطح کاو دارد
نوعی عدسی که یک سطح تخت و یک سطح کوژ دارد
absorption lens
عدسی‌ای که با جذب طولِ‌موج‌های معینی مانع عبور آنها می‌شود
وسیله‌ای که در آن برای کانونی کردن باریکه‌های ذرات باردار از میدان چارقطبی الکتریکی یا مغناطیسی استفاده می‌شود
وسیله‌ای متشکل از چهار الکترود که با قطبیت‌های متناوب چیده می‌شوند و برای کانونی کردن ذرات باردار به کار می‌روند
نوعی عدسی که شامل دو بخش است و فاصلۀ کانونی هر بخش با دیگری فرق دارد
عدسی دوربینی که میدان دید زاویه‏ای آن بین 75 تا 100 درجه باشد
عدسی دوربینی که میدان دید زاویه‏ای آن کمتر از 60 درجه باشد
عدسی دوربینی که میدان دید زاویه‏ای آن بیش از 100 درجه باشد
عدسی دوربینی که میدان دید زاویه‏ای آن بین 60 تا 75 درجه باشد
نوعی عدسی با فاصلۀ کانونی متغیر که از آن برای دورنمایی و نزدیک‏نمایی موضوع، بدون نیاز به حرکت دوربین، استفاده می‏شود
عدسی کوژ ساده یا مرکبی که برای درشت‌نمایی تصویر یا بزرگ‌ کردن زاویة دید ناظر به ‌کار می‌رود
concave lens
← عدسی واگرا
concavoconvex lens
عدسی هم‌گرایی که یک سطح کاو و یک سطح کوژ دارد