واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 898
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
protective factor
هر عامل یا مواجهه‌ای که وجود آن احتمال بروز رفتار مخاطره‌آمیز یا وقوع بیماری یا برآمدهای مشخص دیگری را کاهش می‌دهد متـ . محافظ
عاملی که باعث مژگانی‌فلجی می‌شود
عاملی که زمینه را برای بروز یک رفتار یا بیماری آماده می‌کند متـ . مستعدکننده
ماده‏ای که با تشکیل یون همتافتی که فاقد واکنش‌های یون مزبور است، یون فلزی را از محلول حذف ‏کند
← نامیزه‌ساز
← نامیزه‌ساز
زنجیره‌ای از محرک‌های مکانیکی یا شیمیایی یا الکترومغناطیسی که به پاسخ یاخته‌ای خاص منجر می‌شود متـ . عامل سیگنال‌دهی
عاملی که هسته‏ها را برای تبلور فراهم می‌کند
denaturing agent
عاملی که خواص پروتئین را در محلول آبی تغییر می‌دهد
مجموعه‌عواملی که برای رسیدن به زمان صحیح نوردهی باید در نظر گرفته شود
factorial n
حاصل‌ضرب اعداد صحیح از 1 تا n متـ . فاکتوریل n
← تجزیه به عامل‌ها
کنش کنشگر اجتماعی ‌(social actor) در حوزۀ علوم اجتماعی و اثرات آن
insulation 1
ماده‏ای که برای عایق‏بندی و جلوگیری از انتقال گرما یا برق یا صوت به کار می‏رود
insulator
هریک از توالی‌های دِنا که به پروتئین‌های ویژه متصل می‌شوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص می‌کنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینه‌ای chromatin insulator
bonnet liner, hood liner
عایق صوتی که برای کاهش شنیده شدن صدای موتور در زیر در موتور نصب می‌شود
third rail insulator
قطعه‌ای نارسانا که مجموعۀ ریل سوم و زین آن را در جای خود نگه می‌دارد و از انتقال برق به خط جلوگیری می‌کند
قطعه‌ای عایق که در درز ریل قرار می‌گیرد تا دو سر ریل‌های مجاور را از یکدیگر جدا کند
spark plug insulator, ceramic insulator, insulator
قطعه‌ای سرامیکی معمولاً از جنس آلومینا (A1203) که مانع از تخلیۀ الکتریکی بین الکترود مرکزی و پوستۀ بیرونی شمع می‌شود
chromatin insulator
← عایق 2
جلوگیری از انتقال الکتریسته یا گرما یا صوت از ناحیه‏ای به ناحیۀ دیگر
isolation 4 (fr.)
عمل پوشاندن محلی مانند بام و استخر، با پوشش خاص برای جلوگیری از نفوذ آب متـ . عایق‏بندی
liturgical work
هریک از متونی که از آنها در مراسم عبادی و نیایش‌های یک دین استفاده می‌شود
واحد تشکیل‏دهندۀ جمله که ساختاری بزرگ‌تر از انگاره با طول‌های متفاوت دارد
referring expression
اسم یا گروهی اسمی که مصداق آن برای مخاطب قابل‌ تشخیص است
algebraic expression
عبارت حاصل از تعدادی متناهی از اعمال جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و به توان رساندن بر روی نمادهایی که معرف اعدادند
referential expression
عبارتی که به شیء خاص اشاره می‌کند
1. محقق کردن ساختار عبارات یک اثر موسیقایی در اجرا 2. ساختار عبارت
پرواز هواگرد به‌سوی هدف به‌قصد شلیک به آن