واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 2903
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
← سامانۀ اطلاع‌رسانی تردد شناورها
← سامانۀ تردد شناورها
← سامانۀ جهانی ارتباطات سیار
ذرات کروی کوچکی از فلزات که ازطریق فنّاوری یا به‌صورت ناخواسته تولید شود
شلیک ساچمه‌های فلزی به سطح فلزات آلیاژی برای کاهش تنش‌های باقی‌مانده در آنها که باعث بهبود خستگی و به حداقل رسیدن خوردگی مرزدانه‌ای و ترکخوردگی خـوردگی ـ تنشی میشود
دستگاهی برای تمیز کردن سطح چرخ به روش ساچمه‌زنی
shot blasting
پاشیدن ذرات ساچمۀ ریز تحت فشار هوا با افشانه بر روی فلز، برای تمیز کردن و زدودن پوسته و زنگ متـ . ساچمه‌پاشی
← سامانة حافظة تنظیمات راننده
منطقه‌ای بین ناحیۀ شکست موج و ناحیه‌ای که رسوبات سست ساحلی وجود دارد
shore 1
فصل مشترک آب و خشکی متـ . کرانه
← دریالبه
ساحلی که طرف بادپناه قرار می‌گیرد
cobble beach, shingle beach
ساحلی باریک که از ریگ و قلوه‏سنگ و سایر شن‌های ساحلی تشکیل شده است و معمولاً به هر دو طرف خشکی و دریا شیب دارد
سازه‏ای توپُر در امتداد آبراه قابل‌کشتی‌رانی که کشتی‌ها برای تخلیه و بارگیری در آن پهلو می‏گیرند
cabanna 1, plage 1 (fr.)
مجموعۀ تأسیسات رفاهی یا تفریحی یا اقامتی کنار ساحل * واژۀ "پلاژ" در زبان فرانسوی به مفهوم ساحل است، اما در تداول عامه فارسی‏زبانان به معنی فوق به کار می‏رود.
3S tourism, sea, sand and sun tourism
نوعی گردشگری که در آن گردشگرها اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسه‌ و در زیر آفتاب میگذرانند
قرار گرفتن سینۀ کشتی بر روی ساحل شنی به‌گونه‌ای‌که با باز شدن در یا شیبه، پیاده کردن نیرو و تجهیزات و همچنین بازگشت مجدد به سمت دریا به‌سادگی میسر باشد
manufacture
مرحله‌ای پس از یابش در چرخة فراوری (behavioral processes) که در آن دست‌ساخته‌ها در نتیجة تغییر و تبدیل مواد خام معدنی به دست می‌آیند
structure 1
توالی قاعده‏مند واحدهای زبانی
information structure
ساختمان جمله ازمنظر انتقال اطلاعات به مخاطب متـ . ساختار اطلاع
agile manufacturing
فرایند ساخت مبتنی بر توانایی پاسخگویی سریع به نیازهای مشتریان و فشارهای بازار، به‌ویژه از طریق تعامل‌ با تأمین‌کنندگان
grammatical structure
توالی قاعده‏مند واحدهای دستوری
computer-aided manufacturing, CAM 2
استفاده از رایانه برای تولید محصولات
constituent structure
ساخت درونی جمله و گروه
phrase structure
ساختار درونی و سلسله‏مراتبی گروه‏های نحوی
تولید و بسته‏بندی محصولات غذایی برای مقاصد تجاری
derived structure
ساخت حاصل از به‌ کار بستن قواعد دستور زبان
semantic structure
توالی قاعده‏مند واحدهای معنایی