واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 152
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
carbonate compensation depth, calcium-carbonate compensation depth, depth of compensation
ژرفایی در اقیانوس که پایین‏تر از آن، ذرات کلسیم‌کربنات به مقدار ناچیز در رسوبات وجود دارد و آهنگ حل شدن کلسیم‌کربنات برابر یا بیشتر از آهنگ نشست آن است اختـ . ژمک
cloud optical depth
ضخامت نوری قائم بین قله و کف اَبر
capital deepening
وضعیتی که در آن نسبت سرمایۀ موجود در اقتصاد به‌ازای هر کارگر افزایش می‌یابد
تودۀ نفوذی آذرین ژرف
ویژگی تودۀ نفوذی یا سنگ آذرینی که در ژرفای بسیار تشکیل شده است
ویژگی سنگ‌های دگرگونی‌ای که از سنگ‌های ژرف‌توده‌ای مشتق شده‌اند
کسی که به نظریۀ ژرف‌توده‌گرایی باور دارد
نظریه‌ای که بر پایۀ آن سنگ‌ها در نتیجۀ جامد شدن یک تودۀ مذاب تشکیل شده‌اند
دره‏ای کشیده و عمیق و نسبتاًً باریک با دیواره‏های پرشیب که اغلب رودی در کف آن جریان دارد
ناحیۀ عمیقی از دریا که بعد از فلات قاره واقع شده است
deep structure, underlying structure
سطح بازنمود بنیادی و انتزاعی ساخت نحوی جمله در دستور زایشی‏ـ گشتاری
بازشدگی یا شکاف عمیق در پوستۀ زمین
کاربرد روش‌های القای الکترومغناطیسی برای تعیین رسانندگی الکتریکی زمین با استفاده از تغییرات زمین‌مغناطیسی طبیعی
گودال باریک و کشیده در بستر عمیق دریا در زون‌های فُرورانش
deepnet/ deep net
← وبِ عمیق
bathyal
ویژگی ناحیه‌ای با عمق 200 تا 4000 متر
gel
پراکنه‏ای به‌صورت محلول تعلیقی یا بسپاری که رفتاری مانند جامد کشسان یا نیمه‏جامد دارد
لایة نازکی از ژلاتین که برای برداشتن اثر انگشت از یک سطح و انتقال آن به قطعه‌ای پلاستیکی و انعطاف‌پذیر به کار می‌رود
gelation 1
تشکیل شدن ژل از سُل
gelation 2
تشکیل دادن ژل از سُل
نوعی پروتئین که از پوست و استخوان و برخی دیگر از قسمت‌های بدن حیوانات به دست می‏آید
gelatinous, jellylike, gelatine like
ویژگی بافت مادۀ غذایی دارای ژلاتین یا شبیه به آن
فرایند به هم خوردن نظم مولکولی درون ریزدانه‌های نشاسته براثر حرارت دادن آن در آب
gelling, gellation
فرایند تشکیل ژل براثر لخته‌شدگی سل یا انبوهش ذرات
← ژرفای موازنۀ کربنات
gene
واحد کارکردی وراثت که جایگاه خاصی را در فام‏تن اشغال می‏کند
dominant gene
ژنی که عامل صفت بارز است
antisense gene
ژنی که رِنای پادمعنا را رمزگـذاری می‌کند
secretor 2, secretor gene
ژنی بارز بر روی فام‌تن‌های غیرجنسی که عامل انتقال صفتی است که سبب ایجاد پادگن‌های گروه‌های خونی ABO در بزاق یا دیگر ترشحات بدن شخص حامل می‏شود