واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 1229
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
birth tourism
سفر برای به دنیا آوردن فرزند در کشورهایی که به افراد متولد در آنها حق شهروندی داده می‌شود
هر نرم‌افزار ازپیش‌نصب‌شده یا موجود در رایانة شخصی که کاربر آن را نخواهد و بتواند هر زمان که مایل باشد آن را حذف کند
pilgrim, religious traveller
فردی که به زیارت اماکن مقدس می‌رود
puerpera
زنی که تازه زایمان کرده است
← زامه‌کشی پوستی از بربیضه
spare tyre, conventional full-sized spare
چرخی اضافی در خودرو که در صورت لزوم با چرخ پنچرشده تعویض می‌شود
lightweight spare
نوعی زاپاس موقت که تایر آن قطری برابر با قطر تایر چرخ‌های دیگر خودرو دارد، اما باریک‌تر است
folding spare, folding temporary spare, collapsible spare tyre
نوعی زاپاس موقت که پیش از استفاده باید تایر آن باد شود
temporary spare, temporary spare tyre, temporary use spare tyre, full-size temporary spare
زاپاسی که فقط در شرایط اضطراری، به‌صورت موقت و با سرعت کمتر از 80 کیلومتر در ساعت، از آن استفاده می‌شود و حداکثر مسافتی که می‌توان با آن پیمود 80 کیلومتر است
compact spare, compact temporary spare, tempa spare, minispare
نوعی زاپاس موقت که تایر آن کوچک‌تر و باریک‌تر از تایر استاندارد خودرو است
← زبان توصیف داده
← زبان توصیف داده
← تولیدمثل کردن
← تولیدمثلی
← تولیدمثل
advance regeneration, advance growth, advance reproduction
تجدید حیات طبیعی جنگل که پیش از زادآوری برنامه‏ریزی‏شده در زیراشکوب جنگل وجود دارد
← تولیدمثل کردن
progeny, offspring, descendants
زاده‌های حاصل از یک یا چند نسل پیاپی متـ . نِتاج
parturition
فرایند تولد کودک شامل دو مرحلۀ زایمان و وضع حمل
مجموعۀ مواد توارثی در یک فرد یا گونه
← زهاب اسیدی سنگ
ammunition lot
مقدار مشخصی از مهمات یکسان با یک شماره‌انبار مشخص که تحت شرایط یکسان و برای ساخت و برای عملکرد یکسان هم‌گذاری یا نوسازی ‌شده‌اند
zygote
یاخته‌ای دولاد که از آمیزش کامه‌های تک‌لاد نر و ماده حاصل می‌شو متـ . تخم * از آنجا که «تخم» در برابر واژه‌های بیگانۀ متعدد به کار می‌رود فرهنگستان برای خاص کردن «zygote» واژۀ «زاگ» را برگزیده است. «زاگ» از زایگ (zāyag) پهلوی به معنی فرزند گرفته شده که مطابق با قواعد تحول‌آوایی به‌صورت زاگ، بازسازی شده است.
← زامه‌گیری از بیضه
albino
گیاهی که رنگ سبز خود را به‌طور کامل از دست داده است
albinism
فقدان کامل رنگ سبز در گیاه به‌ دلایل ژنی یا براثر آمیزه یا مواد سمی ریزاندامگان‌ها
AMD 2
← زهاب اسیدی معدن
spermatozoid, sperm 1
یاخته‏های جنسی نر بالغ که مامه را بارور می‏کند
← گیازامه
← گیازامه‏ای