واژه‌نامه مخابرات و ارتباطات راه دور





a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 168
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 2976
Machine cycle

زمان لازم برای انجام یک حرکت معین در ماشین، مانند حرکت یک محور یا انتقال کامل یک کوبه برق.


Machine interruption

توقف اجرای یک برنامه در کامپیوتر که ناشی از عیب سخت افزار است.


1- زبانی که ماشین بدون ترجمه قابل به جذب و درک آن است.

2- بطور عام، زبانی که کامپیوتر به کمک آن دستورالعمل‌ها را درک و اجرا می کند.


Machine ringing

زنگی که در فواصل یکنواخت و بطور اتوماتیک ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که به مکالمه پاسخ داده شود و یا قطع گردد.


Machine word

کلمه‌ای که ابتدای حروف و علائم در کامپیوتر تشکیل می‌شود.


جسمی که در حول و حوش خود میدان مغناطیسی تولید می‌کند.


اجسامی که دارای خواص مغناطیسی هستند.


یک ناحیه کوچک قابل تحرک مغناطیس شده که در تحت شرایط معینی در یک ورقه نازک کریستال سنگ مغناطیسی که مشابه یک IC ساخته می‌شود، تشکیل شده است چنین حبابهایی محل ذخیره بسیار متراکم دسترسی سریال برای بیت‌ها ایجاد می‌کند.


صفحه‌ای که دارای پوشش مغناطیسی است و می‌توان از آن به عنوان یک واسطه استفاده کرد.


کاراکتری که با استفاده از جوهر مغناطیسی روی کاغذ یا هر وسیله دیگر ثبت شده است.


Magnetic contactor

کلیدی که بوسیله یک آهنربای الکتریکی قطع و وصل می‌شود.


Magnetic controller

وسیله‌ای که عملیات کنترل را با کمک آهن رباهای الکتریکی انجام می‌دهد.


Magnetic core

1-  هسته مغناطیسی یک سیم پیچ یا هر نوع وسیله الکترومغناطیسی.

2- حلقه‌های فریت که سیمهای حامل جریان را احاطه کرده و اطلاعات را بصورت مغناطیسی در خود ذخیره می‌کنند.


دستگاهی که بوسیله عمل مغناطیسی ارقام را شمارش و ذخیره می‌کند.


Magnetic disk storage system

حافظه گردنده‌ای به شکل صفحات متعدد که روی هر یک از آنها در حدود 5 میلیون علامت در صد ردیف ثبت می‌شود و در کامپیوترهای جدید به کار می‌رود.


Magnetic drum storage

استوانه گردنده‌ای که سطح آن از ذرات مغناطیسی پوشیده شده و اطلاعات را بصورت آثار مغناطیس روی ذرات سطح خود ذخیره می‌کند.


محوطه‌ای در اطراف جریان الکتریکی یا مغناطیس که در آن نیروهای ناشی از جریان یا مغناطیس را می‌توان تشخیص داد.


تولید یک میدان در اطراف جریانهای الکتریکی یا مغناطیسی


مرکبی که خاصیت آهنربایی یا آهنربا شدن را دارد.


مرکبی که خاصیت آهنربایی یا آهنربا شدن را دارد.


دستگاهی که اطلاعات نوشته شده با مرکب مغناطیسی را می‌خواند و به واحد مرکزی منتقل می کند.


Magnetic leakage

قسمتی از خطوط قوا که در مسیر پیش‌ بینی شده بسته نمی‌شوند و تراکم ناشی از آنها مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.


مجموعه آهن رباهایی که شعاعهای الکترونی را در مسیر معینی متمرکز می‌کنند. 


میکروفونی که ارتعاشات صوتی را در یک میدان مغناطیسی به نوسانهای الکتریکی تبدیل می‌کند.


Magnetic modulator (magnettor)

ترکیب کننده امواج که از تقویت کننده‌های مغناطیسی تشکیل شده است.


اختلاف بین میزان تراکم خطوط قوای مغناطیسی در هر نقطه از یک محیط و میزان تراکم در خلاء همان نقطه.


معمولاً به قطب شمال و جنوب مغناطیسی معروف است.


خاصیت مغناطیسی که در یک آهن ربای الکتریکی بعد از قطع مدار تحریک کننده آن باقی می‌ماند.


Main distribution frame

اسکلتی فلزی که سیمهای تلفن مشترکین را به مرکز تلفن وصل می‌نماید.


بخشی از کامپیوتر که از یک واحد عمل آوری مرکزی (CPU) و یک حافظه انبوه دسترسی اتفاقی تشکیل شده باشد.