واژه‌نامه مخابرات و ارتباطات راه دور





a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 109
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 2976
Lin-log receiver

نوعی گیرنده رادار که سیگنالهای ضعیف را به صورت خطی و سیگنالهای قوی را به نسبت لگاریتمی می گیرد.


Lincompex

نوعی ارتباط رادیو تلفنی بین مناطق پستی با فرکانسهای HF (دو کاناله).


Line

1- سیمی که تلفن یک مشترک را به مرکز تلفن خودکار وصل می‌کند.

2- سیمی که یک مرکز تلفن را به مرکز دیگر وصل می‌کند.


Line , four-wire

یک مسیر انتقال دوطرفه که در دو مسیر و جهت جداگانه می‌باشند. اگر چنانچه هدف انتقال فرکانس صوتی باشد دو جفت سیم (چهارسیمه) مورد نیاز است.


دستگاه اخطاری در مرکز تلفن که در صورت نگه‌داشتن گوشی‌های تلفن عمل می‌کند.


Line communication

ارتباطاتی که از طریق کابل یا سیم انجام می‌گیرد.


Line filter

وسیله تصفیه و جلوگیری از تأثیر اختلالات شبکه در کار گیرنده.


Line finder

انتخاب کننده‌ای که یک مشترک داخلی را به یک مرکز تلفن خودکار وصل می‌کند.


تعداد خطوطی که روی صفحه تصویر تلویزیون در یک ثانیه ترسیم می شود.


کاهش قدرت در خطوط انتقال که برحسب دسی بل اندازه‌گیری می‌شود.


Line printer

دستگاه چاپ که اطلاعات را سطر به سطر چاپ می کند.


Line printing

چاپ تمام علائم یک خط در انتشار امواج رادیوئی.


Line reflection

انعکاس سیگنال در انتشار امواج بعلت یکنواخت نبودن مسیر آنها.


Line up

میزان کردن قطعات یک مدار ارتباطی که دارای افت انتقال، افت انعکاس برگشتی و اعوجاج است.


Linear

رابطه بین دو کمیت متغیر در صورتی که یکی از آنها متناسب با دیگری تغییر کند. تابعی که منحنی نمایش تغییرات آن برحسب تغییر متغیر، یک خط مستقیم است.


Link

کانال یا مداری که در سیستم ارتباطی پشت سر کانال یا مدار دیگری قرار گرفته است. مسیر ارتباطی بین دو کلید در سیستم کنترل.


مداری که جهت ارسال اطلاعات دیجیتالی طراحی شده و معمولاً از تکنیک مالتی پلکس تقسیم زمانی (TDM) استفاده می‌شود.


Linkage

ارتباط بین دو برنامه مجزا در کامپیوتر.


Linkage flux

حاصل ضرب تعداد حلقه‌های یک سیم پیچ در میل مغناطیسی که از آن عبور می‌کند.


Lip microphone

میکروفونی که در موقع کار باید با لبهای انسان تماس پیدا کند.


Lissajous

روش مقایسه فرکانس و فاز دو موج در اسیلوسکوپ.


Live data

اطلاعاتی بصورت موج الکتریکی که قابل تبدیل و انتقال هستند.


1- وسیله‌ای که نیرو را از مداری دریافت می‌کند.

2- قراردادن واسطه‌های شامل اطلاعات در واحدهای ورودی در کامپیوتر.

3- فراخواندن اطلاعات یا برنامه به سوی حافظه.


1- وسیله‌ای که نیرو را از مداری دریافت می‌کند.

2- قراردادن واسطه‌های شامل اطلاعات در واحدهای ورودی در کامپیوتر.

3- فراخواندن اطلاعات یا برنامه به سوی حافظه.


Load key

دوکلمه‌ای که اپراتور با فشار دادن آن مدارهای خواندن را به کار می‌اندازد تا اطلاعات یا برنامه در حافظه بارگیری شود.


Load matching

روش تنظیم امپدانس بار برای انتقال مدار معینی انرژی از طرف مولد به مصرف کننده.


نقطه انعکاس. علامتی در آغاز یا پایان نوار مغناطیسی کامپیوتر که قسمت اضافی نوار را از قسمت اصلی متمایز می‌سازد.


برنامه‌ای که قبلاً در حافظه کامپیوتر وجود دارد و به کمک آن، برنامه از یک حافظه خارجی (واسطه) به داخل حافظه فراخوانده و ثبت می‌شود.


Local automatic message accounting

ترکیب لوازم صورت حساب بطور اتوماتیک در مرکز تلفن با لوازم شناسایی خط به طور اتوماتیک که در نتیجه مشترکین می‌توانند بدون کمک اپراتور ارتباطات راه دور را شماره‌گیری کنند.


Local battery

باطری از نوع پیل خشک که در ایستگاه مشترک قرارداده می‌شود