واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 2568
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
ice plain
پهنه‌ای از یخ در دهانۀ برخی از روان‌یخ‌ها که اندکی به زمین چسبیده است
ice point
دمایی که در آن آمیزه‌ای از آب خالص اشباع از هوا و یخ خالص، تحت فشار یک جَوّ، در تعادل قرار می‌گیرد
ice pole, pole of inaccessibility
مرکز تقریبی سخت‌ترین قسمت یخ‌تود شمالگان نزدیک 83 یا 84 درجۀ عرض شمالی و 160 درجۀ طول غربی
یخ‌بلوری با سطح بلورین کاملاً آشکار در سطح قاعده‌ها و وجه‌ها
ice process of precipitation
ice rind
نگاه کنید به : ice crust 2
ice rink
نگاه کنید به : rink
توده یخ معمولاً گنبدی‌شکل بر روی صخره و در محاصرۀ جزئی یا کامل رَف‌یخ
حرکت یخ یا یخ برفابه با جریان رود به‌ویژه در مرحلۀ آغازین شکست یخ رودخانه در بهار یا تابستان
ice shelf, shelf ice 1, barrier 4
یخی ضخیم با رویۀ نسبتاً تخت که در امتداد ساحل قطبی و در خلیج‌ها و خورهای کم‌عمق تشکیل می‌شود
ice skate
نگاه کنید به : skate 2
ice skater
نگاه کنید به : skater 2
ice skating, skating 2
حرکت بر روی یخ با استفاده از یخ‌سُره
توفانی همراه با بارش‌های آب یخ‏زن متـ . توفان نقره‏ای silver storm
بخشی از صفحه یخی (ice sheet) که به‌سرعت حرکت می‌کند
ice tea
نگاه کنید به : iced tea
هر زایدۀ باریک از یخسار یا رَف‌یخ که در دریا شناور باشد
ice water mixing ratio
نگاه کنید به : ice mixing ratio
اقلیم مناطق کلاهک یخی جهان که دمای آن به ‌‌اندازه‌ای پایین است که یخ‌کاست آن هرگز بیش از انباشت سالانۀ یخ و برف آن نیست متـ . اقلیم یخ‌بندان frost climate اقلیم یخ‌بندان دائمی perpetual frost climate
ice-cream bar
نوعی بستنی به شکل مکعب‌مستطیل که طول آن دست‌کم سه برابر عرض آن است و پوشش شکلاتی یا جز آن دارد
ice-cream cone
نان ترد کمابیش مخروط‌شکلی که بستنی را در آن می‌ریزند
محصولی تجاری ـ صنعتی که حاوی عمدۀ ترکیبات سازندۀ بستنی است
ice-cream plant
گیاه بسیار خوش‌طعمی که حیوانات در هنگام چرا آن را بر سایر گیاهان ترجیح می‌دهند
ice-cream wafer
نوعی ویفر با بافتی ترد و شبیه به وافل (waffle) که بستنی را بر روی آن می‌گذارند
ice-crystal cloud
اَبری که به‌طور کامل یا تقریباً کامل از یخ‌بلور تشکیل شده است
ice-crystal fog
← یخ‌‌مِه
ice-crystal theory
تودۀ بزرگ یخ جداشده از یخسار یا رَف‌یخ اصلی که به‌سوی دریاهای قطبی رانده شده است
iceberg phenomenon
پنهان ماندن بخش اعظم ابعاد یک بیماری به علت کم‌توجهی یا عدم‌ تشخیص درست یا امتناع از اطلاع‌رسانی
iced coffee, ice coffee
نوشیدنی قهوۀ سرد