واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 3088
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
مواد خارج‏شده از روده‏ها و دستگاه گوارش که شامل باکتری، مواد جذب‏نشده، یاخته‌های جداری و ترشحات است متـ . مدفوع
1. توانایی تولیدمثل فرزند به‌طور مکرر و به تعداد زیاد 2. در جمعیت‌نگاری (demography)، توانایی بالقوۀ کاراندام‌شناختی تولیدمثل فرزند زنده
نوعی قالب داده‌ای برای عرضۀ محتواهایی به کاربران که به‌طور پیاپی روزآمد می‌شوند
عملکرد یک قاعدۀ واجی به‌منظور زمینه‏چینی برای عملکرد یک قاعدۀ واجی دیگر
feed conversion ratio
نسبت غذای مصرف‌شده به افزایش وزن یا تولیدات دامی برحسب واحدهای معین
فضایی که مطالب هم‌نشری اشتراک‌گذاری‌شده را جمع‌آوری می‌کند تا کاربر بتواند جارزن‌های ورودی را سازماندهی کند
feed stroke
نگاه کنید به : intake stroke
بازگرداندن بخشی از نشانک/ سیگنال خروجی افزاره به ورودی آن
ساختاری متشکل از دو بخش شامل یک ثبات انتقال و یک تابع بازخورد که در آن عنصر اصلی مولدهای کلید اجرایی رمز جریانی به کار گرفته می‌شود اختـ . ثاب FSR
feeder
نگاه کنید به : riser 2
بافه/کابلی که خط برق‌دار را به یک پست برق یا یک پست کلیدزنی متصل می‌کند متـ . کابل تغذیه‌کننده
feeder current,rip feeder current
جریانی موازی با کرانه و پیش از گردن جریان شکافنده که در ناحیة شکست موج رخ می‌دهد
feeder for lighter aboard ship, feeder LASH
نوعی سبک‌سازبَر که جمع‌آوری و توزیع سبک‌سازهای سبک‌سازبَر به‌کمک آن انجام می‌شود اختـ . سابو FLASH
feeder LASH
feeder road
راه منشعب از راه اصلی برای دسترسی به محلی خاص
خدمات جمع‌آوری مسافران محلی و رساندن آنها به خطوط اصلی حمل‌ونقل
کشتی‌هایی برای حمل کالاهای تخلیه‏شده از کشتی‌های بزرگ و اقیانوس‏پیما از بندری به بندر دیگر
feederliner
نگاه کنید به : commuter aircraft
feeding 1
در ریخته‌گری، رساندن فلز مذاب به منطقۀ درحال‌انجماد، معمولاً با آهنگی مناسب برای پر کردن حفره در جلوی پیشانی انجماد و به‌منظور جبران هرگونه تنجش در حین انجماد
در واج‏شناسی زایشی، عملکرد ترتیبمند قاعده‏های واجی که در آن عملکرد قاعدۀ الف باعث ایجاد بافت آوایی لازم برای عملکرد قاعدۀ ب می‏شود
feeding behaviour
رفتاری که برای تغذیه و با هدف زنده ماندن در طول زندگی فرد شکل می‌گیرد
feeding container
ظرفی که حاوی فرمول آسان‌گوار است و به تجهیزات غذادهی روده‌ای متصل می‌شود
feeding prosthesis
برسازه‌ای که از آن برای غذادهی به نوزادان کام‌شکری که قادر به مکیدن شیر نیستند استفاده می‌شود
هریک از مهارت‌های دست و بدن نوزاد انسان در دریافت اولین غذاهای مکمل بعد از شیر مادر
feeding value,nutritive value
خصوصیات کیفی خوراک دام که مشخص‌کنندۀ ارزش آن است
feeling
حالتی که در هر زمان و مکان ممکن است عارض شود و ذهن را موقتاً اشغال کند، بی‏آنکه لزوماً تظاهری داشته باشد و نیز ممکن است در تصمیم‏گیری دخالت داشته باشد و منشأ عمل یا حرکتی شود
ماسه‌سنگی فاقد خمیره یا با خمیرۀ اندک که فراوانی ذرات فلدسپار در آن بین 10 تا 25 درصد است
تیره‌ای از راستۀ گوشت‌خوارسانان با بدن لاغر و نرم و صورت کوچک و چنگال‌های بزرگ و قوی و دم بلند که بسیار چابک هستند
fellatio, penilingus
تحریک آلت مردانه با زبان برای لذت و تحریک جنسی
شخص یا ماشینی که عمل برش درختان را انجام می‌دهد