واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 701
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
نوعی خوردگی رشته‌ای که در گوشه‌ها و لبه‌های جسم و در زیر پوشش‌ها و سایر پوسه‌های (film) آلی ایجاد می‌شود
underframe
کل ساختار سازه‌ای زیر کف شامل شاه‌تیر و تیرهای کناری و گهواره و تیرک‌ها و دیگر اجزای آن که بوژی در زیر آن و پوشش کف واگن بر روی آن قرار می‌گیرد
underglaze decoration
پوششی که برای تزیین بر روی بدنۀ خام یا بیسکویت‌شده (fried biscuit/ bisque) قرار می‌گیرد و سپس با یک لعاب شفاف پوشیده می‌شود
underground cable
نوعی خط برق، دارای چند رسانای عایق که در داخل مجرای بافه/ کابل یا لوله مستقیماً در زیر خاک قرار می‌گیرد متـ . کابل زیرزمینی
underground cavity
فضای خالی در بستر که ممکن است به هر دلیلی به‌وجود آمده باشد
بخشی از فعالیت‌های اقتصادی که به هر دلیل، ازجمله فرار مالیاتی، نامشخص‌ بودن برای دستگاه‌های اداری، شبه‌قانونی یا غیرقانونی بودن، در مجموعۀ فعالیت‌های ثبت‌شده و ارزشیابی‌شده در اقتصاد لحاظ نمی‌شوند یا بسیار کمتر از حد واقعی ثبت می‌شوند
underground erosion
زوال زیربستر خط که ممکن است به‌دلیل آب‌شستگی یا عوامل دیگر باشد
underground ice
نگاه کنید به : subterranean ice
underground run-off
نگاه کنید به : interflow
underground substation
پست برقی که برای کار در زیرزمین طراحی و ساخته می‌شود
شاخه‏ای از نقشه‏برداری که موضوع آن اندازه‏گیری و نقشه‏سازی عوارض درون یا زیرِ زمین است
underground water
نگاه کنید به : ground water
underhung rudder, spade rudder
سکانی که وزن آن کاملاً بر بدنۀ شناور وارد می‌شود و جایگاه تیغۀ سکان نقشی در تحمل فشارهای وارد بر آن ندارد
underkeel clearance
نگاه کنید به : keel clearance
underlying structure
نگاه کنید به : deep structure
undermasking
وضعیتی که در آن تراز پوشش به‌حدی است که برای جلوگیری از تراشنوی کافی است
undernutrition 1, undernourishment
نوعی سوءِتغذیه ناشی از دریافت کمترازحد مواد مغذی
undernutrition 2
هرگونه وضعیتی که باعث شود نیاز بدن به مواد مغذی و انرژی برآورده نشود
underpass
1. قسمتی از راه که از زیر راه دیگر یا پل راه‏آهن بگذرد 2. معبری برای عبور عابر پیاده از زیر راه اصلی
خمیری که براثر فعالیت کم مخمر و سرعت کمتر تولید گاز، کم ورآمده باشد
ورآمدن کمترازمعمول خمیر براثر فعالیت کم مخمر و سرعت کمتر تولید گاز متـ . کم‌ورآمدن
underrun/ under-run, undercut 3
اختلاف حجم بریده‌شده با حجم برآوردشده‌ هنگامی که حجم بریده‌شده از حجم برآوردشده کمتر باشد
underrunning third rail, bottom contact third rail
ریل سومی که در آن سطح اتصال الکتریکی رو به ‌پایین قرار دارد
undershooting, shooting under
نوعی لرزه‌نگاری که در آن به‌دلیل وجود مانع در سطح زمین، چشمه و گیرنده‌ها در دو طرف مانع قرار می‌گیرند
پودری با دانه‌های ریزتر از اندازۀ کمینۀ تعیین‌شده براساس یکی از مشخصه‌های اندازۀ دانه متـ . پودر زیراَلک
undersquare engine
نگاه کنید به : long stroke engine
مهمانی که پیش از تاریخ خروج مهمانخانه را ترک می‌کند متـ . کم‌مان
وضعیتی که در آن خودرو به فرمان‌دهی راننده برای گردش پاسخ نمی‌دهد و در جهت مستقیم حرکت می‌کند
understock
نگاه کنید به : stock 2
تمامی گیاهان جنگلی که در زیر اُشکوب برین می‌رویند