واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 5385
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
aberration 2
انحراف از جریان یا حالت معمولی
aberration of light
جابه‏جایی ظاهری مکان ستاره به علت متناهی بودن سرعت نور و نیز به علت ‏حرکت مداری زمین در فاصلۀ رسیدن نور به ناظر
aberration of star light
تفاوت ظاهری و کوچک راستای رصدشدۀ ستاره با راستای واقعی آن، در نتیجۀ حرکت رصدکننده یا ناظر در جهت عمود بر مسیر نور دریافتی از ستاره و محدود بودن سرعت نور
abilities
نگاه کنید به : capabilities
abilities
نگاه کنید به : capabilities
قدرت یا استعداد یا ویژگی‌های دیگری که فرد را به انجام کاری قادر می‏سازد
آزمونی برای سنجش مهارت‌های کنونیِ فرد ازلحاظ جسمی و ذهنی
به وجود آمدن خودبه‌خودی موجود زنده از مواد بی‌جان متـ . زایش خودبه‌خودی spontaneous generation
سنگی که از ذرات آلی تهی باشد
تأثیرات ناشی از عوامل غیرحیاتی، مانند عوامل فیزیکی و شیمیایی، بر محیط‌زیست ‌اندامگان‌ها
عواملی مانند آب و باد و گرانش که موجب انتقال دانۀ گرده از بساک به کلاله شود
abiotrophy
نگاه کنید به : hypotrophy
ABL
ablation 1
ساییده شدن سنگ‌ها در نتیجۀ هوازدگی و فرسایش
کاهش حجم یخسار براثر تبخیر یا ذوب شدن
بخشی از یخسار یا حوضۀ برفی که در آن یخ‌کاست بیش از انباشته شدن صورت می‌گیرد
نوعی غار یخساری با چند متر ارتفاع و عرض که نزدیک به انتهای یخسار تشکیل می‌شود
واریزه‏های پوشانندۀ مخروط‌های یخی یا برف‌هایی که به‌وسیلۀ تفریق یخ‌کاست شکل می‌گیرند
آهنگ از بین رفتن یخ یا برف
لایه‌ای از قطعات سنگی که بر روی یخ در طی برسابش یخساری قرار می‌گیرد
میزان کاهش یخ یا برف از یک یخسار در واحد زمان
زمانی از سال که در آن توازن یخسار از بیشینه به کمینه می‌رسد
ablative
← حالت ازی
ablative case
حالت دستوری اسم یا گروه اسمی که حرکت از منشأ یا مبدائی را نشان می‌دهد و در فارسی با حرف اضافۀ «از» مشخص می‌شود متـ . ازی ablative
ablaut, vowel gradation, gradation, apophony
تغییرات واکه‏ای در ستاک با انگیزش ساختواژی
ABM
ABM
ویژگی ساختار، شرایط، رفتار یا قاعده‌ای که معمول نیست
عمل یا واکنش یا تعاملی که با شرایط و ساختار و وضعیت متعارف تفاوت دارد
abnormal end
نگاه کنید به : abend