واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 5385
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
AWR
نگاه کنید به : airborne weather radar
AWR
نگاه کنید به : airborne weather radar
AWS
سه محور اصلی عمودبرهم که گشتاور لَختی جسم حول یکی از آنها بیشترین و حول یکی دیگر از محورها کمترین است
ناهمگون‏تصویری ناشی از طول نابرابر محورهای دو چشم
نوعی فضاهمپارش که حاصل آرایش غیرمسطح چهار گروهِ زوج حولِ محور دستوارگی است
← فشرده‌ساز شارش‌محوری
axial dipole principle
اصلی اساسی در دیرینه‌مغناطیس که بیانگر انطباق تقریبی محور دوقطبی زمین‌مغناطیسی با محور چرخشی زمین در تمام زمان‌های زمین‌شناختی است
axial distribution
توزیعی کروی که فراوانی نسبی سوهای ممکن در سه بعد یک محور تصادفی را توصیف می‌کند
نوعی هواران که در آن شارش گاز یا هوا موازی با محور چرخش پره‌هاست متـ . هواران شارش‌محوری axial-flow fan
axial filament, axoneme
رشتۀ مرکزی در ساختمان یک تاژک یا مژک
شارشی که در راستای محور طولی جریان می‌یابد
فشرده‌سازی که شارش شاره در آن موازی با محور چرخش پره‌هاست متـ . کمپرسور شارش‌محوری فشرده‌ساز محوری، کمپرسور محوری axial compressor
axial flow compressor
نوعی فشرده‌ساز در موتورهای توربین گازی که هوا در آن مستقیم و موازی با محور فشرده‌ساز عبور می‌کند
متمرکز کردن امواج ضربۀ منعکس‌شده از دیوارۀ تونل اَبَرصوتی بر روی محور اصلی آن
هر یک از انواع سُرش‌هایی که در آنها بُردار انتقال برابر با نصف ثابت شبکه است
axial pattern flap
نوعی بالۀ پایه‌دار که با حفظ سیاهرگ و سرخرگ تغذیه‌کننده‌اش و حول آنها به محل جدید متصل می‌شود
صفحه‏ای که ستیغ یا ناوۀ یک چین را به گونه‏ای قطع می‌کند که یال‌های آن کم‌وبیش تقارن دارند متـ . سطح محوری axial surface
صفحه‌ای فرضی که موازی با محور طولی یک ساختار است، از این صفحه بیشتر برای اندام‌ها استفاده می‌شود
axial plane cleavage
رَخی در لولای یک چین به موازات سطح لولایی آن
برگوارگی در سنگ‌ها که به موازات صفحۀ محوری چین توسعه یافته است
شیست‌وارگی در سنگ‌ها که به موازات صفحۀ محوری چین توسعه یافته است
نسبت طول یال‌ها در شبکۀ بلوری
axial shrinkage
نوعی عیب حاصل از تنجش که سبب ایجاد حفره یا ریزحفره‌هایی در مرکز قطعات ریختگی صفحه‌ای‌شکل یا در محور قطعۀ ریختگی می‌شود متـ . تنجش مرکزی centreline shrinkage
axial surface
← صفحۀ محوری
خط برخورد صفحة محوری یک چین با سطح زمین یا هر سطح دیگر
← شبه‏بُردار
یکی از دیواره‌های حفره که به‌صورت عمودی و در مجاورت بافت مغزه‌ای قرار دارد
← هواران محوری
پمپی که حرکت مایع در آن موازی با محور چرخش پره‌هاست متـ . پمپ محوری