واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 1947
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
house sitter
شخصی که در نبود صاحب‌خانه به‌طور رایگان در خانة او اقامت و از آن مراقبت می‌کند
house sitting
توافقی بین مالک خانه و متقاضی که در آن متقاضی در ازای اقامت رایگان در خانه، مسئولیت نگهداری و حفاظت از خانه را برعهده می‌گیرد
شخصی که مسئولیت نظافت و آراستن اتاق‌ها و راهروهای مهمان‌خانه/ هتل را بر عهده دارد
housewife, homemaker
زنی که شغل اصلی او مراقبت از خانواده است و هیچ‌گونه مزدی در برابر کاری که در خانه انجام می‌دهد، ‌نمی‌گیرد
نظافت و آراستن اتاق‌ها و راهروهای مهمان‌خانه/ هتل
بازگشت جانور به محلی که برای زادآوری یا خواب اختیار کرده است
← خانۀ خودیابی
واحد ارائه‌کنندۀ خدمات مراقبت اولیۀ سلامت مستقر در روستا
مکانی برای گرد آمدن جماعتی خودگردان با هدف خودیابی درمان اعتیاد متـ . خانۀ بهبود
اقامتگاهی موقتی که معتادان درمان‌شده در مراکز بستری پیش از رفتن به خانه به آنجا منتقل می‌شوند
نوعی روان‏درمانی برای حل مشکلات روان‏شناختی اعضای یک خانواده و روابط و الگوهای رفتاری آنها
یک واحد خانوادگی متشکل از والدینی که هر دوی آنها از روابط پیشین خود فرزندانی تحت تکفل خویش دارند متـ . خانوادۀ بازساخته reconstituted family
← خانوادۀ آمیخته
خانواده‌ای که در آن شماری از اعضای تباری یک‌سویه در کنار یکدیگر همراه با همسران و فرزندانشان در خانه‌ای واحد و تحت اقتدار یکی از اعضای گروه زندگی می‌کنند
← خانوادۀ ژنی
مجموعه‌پروتئین‌هایی که ازلحاظ ساختاری و عملکردی، متنوع، اما در بخشی از توالی مشترک هستند و این اشتراک نقش ساختاری و عملکردی خاصی به آنها می‌دهد
خانواده‏ای که در آن زن و مرد هر دو شاغل‏اند
گروهی از زبان‌ها که تبار یا نیای مشترک دارند
خانواده‌ای مبتنی بر پیوند میان زن و شوهر و فرزندان با شبکۀ ارتباطات خویشاوندی محدود که درنتیجه ممکن است گرایش به طلاق در میان آنها افزایش یابد
مجموعه‌ژن‌‌های حاصل از تکرار یک ژن نیایی که پروتئین‌ها و رِناهای یکسان یا وابسته را رمزگذاری می‌کنند متـ . خانوادۀ چندژنی multigene family
بنا بر نظر فردریک لوپله که به چهار نوع خانوادۀ متمایز قائل است، خانواده‌ای انعطاف‌پذیرتر از خانوادۀ پدرسالار که شش یا هفت عضو دارد و نسل‌اندرنسل با حق ارثیه‌ای مشخص و مبتنی بر مالکیت‌های کوچک یا اجاره‌داری، نمونه‌ای آرمانی از خانوادۀ باثبات و سعادتمند است
خانواده‌ای که کودکی را به فرزندخواندگی می‌پذیرد
خانوادۀ هسته‌ای گسترش یافته‌ای که معمولاً حول تباری یک‌سویه شکل می‌گیرد و در آن خویشاوندان نزدیک و گاه دور نیز در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند
خانواده‌ای که در آن تقسیم‌کار خانگی کمتر مشهود است و نقش خانه در زندگی و هویت اجتماعی پررنگ‌تر است
اصطلاحی با بار ارزشی منفی که عموماً مددکاران اجتماعی و عامۀ مردم از آن برای اشاره به خانواده‌هایی استفاده می‌کنند که شرایط اجتماعی یا رفتارشان در ابعاد مختلف مشکل‌آفرین می‌شود
یک واحد خانوادگی متشکل از والدینی که یکی یا هر دوی آنها فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلت‌های پیشین خود به خانوادۀ جدید می‌آورند
خانواده‌ای ناتنی که در آن تنها یکی از والدین فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلت‌های پیشین خود به واحد خانوادگی جدید می‌آورد
خانواده‌ای مرکب از زن و شوهر با فرزند یا بدون فرزند، به‌مثابۀ واحدی اجتماعی
equicontinuous family of functions
فرمول‌دار