واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 1947
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
hematoma/haematoma
تجمع موضعی خون، عموماً به‌شکل لخته، در اندام یا بافت
وجود خون در حفرۀ جنب
بیرون دادن خلط خونین همراه با سرفه
hematophagia/haematophagia
1. خوردن خون 2. تغذیه کردن از خون جاندار دیگر
hemotherapy/hematherapy/hematotherapy
درمان بیماری‌ با خون یا مشتقات آن
خون‌رگ‌تود دارای بافت‌های لیفی
1. تودینۀ خوش‌خیم یا بدخیمی که از رگ‌های خونی تشکیل می‌شود 2. شکل معمول حاصل از تغییرشکل رگ‌ها، معمولاً در نوزادان و کودکان، که شامل رگ‌های خونی تازه‌تشکیل‌شده در نتیجۀ تغییرشکل بافت تنده‌رگ در دورۀ جنینی است
hemangiosarcoma, hemangioendotheliosarcoma, malignant hemangioendothelioma, angiosarcoma 1
تودینه‌ای بدخیم و نادر که از رگ‌های خونی منشأ می‌گیرد و از تکثیر بافت پوششی مجاری رگی نامنظم ایجاد می‌شود
hemorrhage
بیرون آمدن خون از رگ خونی پاره‏شده و ریخته شدن به درون یا بیرون از بدن * مصوب فرهنگستان اول
hematochezia
دفع مدفوع خونین
hemobilia/haemobilia
وارد شدن خون به درون مجاری صفراوی
hematometra/haematometra
تجمع خون در زهدان
hematocolpos/haematocolpos
تجمع خون قاعدگی در زهراه درنتیجة انسداد زه‌چین یا عوامل انسدادی دیگر
دارویی که تعداد گویچه‏های سرخ خون و مقدار هموگلوبین را افزایش می‌دهد
hematopoiesis, hematogenesis, hemogenesis, hemopoiesis
تولید یاخته‏های خونی که در سراسر زندگی ادامه دارد
hemorheology/ haemorheolgy
شناخت شارش خون و اجزای آن در رگ‌های خونی
تجزیه یا انهدام گویچه‏های سرخ به‌نحوی‌که هموگلوبین در محیطی که یاخته‏ها در آن غوطه‏ورند آزاد شود
hemanalysis/haemanalysis
تجزیه یا آزمایش خون
← غلظت الکل خون
hematospermia/hemospermia/haematospermia
حضور خون در منی
bleeding 2, exsanguination
خارج‌ کردن بیشترین خون ممکن از بدن حیوان در هنگام ذبح
hemarthrosis/haemarthrosis/haemotherpy
راه یافتن خون به فضاهای مفصلی
وجود خون در پیشاب
hematomyelia/haematomyelia
خونریزی درون‌ نخاع که عموماً در مادة خاکستری صورت می‌گیرد
hemagglutination/haemagglutination
توده شدن سرخ‌گویچه‌ها که ممکن است براثر پادتن‌ها ایجاد شود
وارد کردن یا رساندن مایع به داخل بافت، معمولاً با تزریق به داخل رگ‌های خونی
سرده‌ای از خونین‌گُرزیانِ بدون سبزینه با ساقه یا سنبله‌ای گوشتی و گل‌های کوچک و سرخ‌
تیره‌ای از صندل‌سانانِ علفی و انگلی کامل، بدون سبزینه با برگ‌های تحلیل‌رفته و قرمز که گل نر آنها یک‌پرچمی و میوۀ آنها از نوع فندقی است
آمیزش بین جمعیت‌های گیاهی و جانوری که از نظر ژن‌شناختی به هم نزدیک‌اند، شامل خودگشنی و آمیزش خواهروبرادری و آمیزش با زادگان و نیاها