واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 1947
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
خوردگی میله‌های فولادی تقویتکنندۀ بتن مسلح
نوعی خوردگی موضعی که در نواحی کوچک فلز به وجود می‌آید
نوعی حملۀ خورنده که در قسمت‌های دماپایین تجهیزات واحدهای احتراق سوخت فسیلی به علت متراکم شدن بخارهای اسیدی صورت می‌گیرد
molten salt corrosion
انحلال یا اکسایش فلز در نمک‌های مذاب یا گداخته
deposition corrosion
نوعی خوردگی دوفلزی که در آن یک فلز با پتانسیل مثبت در بالادست جریان خورده‌ میشود و یون‌های حل‌شدۀ آن در پایین‌دست جریان در جایی که فلز فعال‌تر قرار دارد، ته‌نشین میشود
نوعی خوردگی ناشی از اکسیدکننده‌ها و سوخت‌ها و حرارت بالای گازهای خروجی فضاپیماها و تنش واردشده بر آنها در هنگام ورود به جوّ زمین
gasket corrosion
نوع خاصی از خوردگی شیاری که در اطراف واشرها پدید می‌آید
حملۀ شیمیایی ‌ـ اسیدی به آلیاژ یا یکی از فلزهای آلیاژ یاتاقان که ناشی از تجزیۀ روغن یا گریس است
نوعی خوردگی که با سرعت یکسانی بر روی سطح فلز به وجود می‌آید متـ . خوردگی عمومی general corrosion
عمل توأم خوردگی و خستگی ناشی از تنش دوره‌ای که به شکست فلز منجر می‌شود
رفتگی و خوردگی هم‌زمان که باعث تشدید در تخریب مواد می‌شود
corrosometer, corrator
هریک از افزاره‌هایی که با اندازه‌گیری افزایش مقاومت الکتریکی نمونۀ فلزی در محیط خورنده یا با استفاده از پدیدۀ برق‌شیمیایی/ الکتروشیمیایی موسوم به قطبش خطی، میزان خوردگی را اندازه‌گیری یا پایش می‌کنند
emotional eating
خوردن با هدف سرکوب کردن یا تسکین احساسات منفی از قبیل اضطراب و خشم و دلهره و اندوه
heliosphere
ناحیه‏ای از فضا در اطراف خورشید که باد خورشیدی در آن می‌وزد
heliometer
تلسکوپی با عدسی دوتکه برای اندازه‌گیری قطر خورشید و فاصلۀ زاویه‌ایِ دو ستاره
endosperm 1
قسمتی از بذر که مواد غذایی موردنیاز جنین را تأمین کند
nucellus
بافتی در تخمک گیاهان که کیسۀ رویانی در درون آن نمو می‌کند
nucellar
مربوط به بافت خورش
← خورتصویرنگار
spectroheliograph
ابزاری برای عکس‌برداری از کل یا بخشی از قرص خورشید در نور تک‏رنگ
تصویر تک‏رنگی از خورشید که به‌کمک خورطیف‏نگار تهیه شده باشد
جزئی از کِشَند که فقط براثر گرانش خورشید ایجاد میشود
خورگرفتی که در زمان اوج ماه رخ می‌دهد و در این زمان قطر ظاهری ماه کوچک‌تر از خورشید است و در میانۀ گرفت (mid-eclipse) حلقه‌ای از قرص خورشید در اطراف ماه دیده می‌شود متـ . گرفت حلقوی
heliopause
مرز خورسپهر که در آن میان فشار باد خورشیدی و فشار گاز میان‏ستاره‏ای تعادل برقرار می‌شود
corrosivity
خاصیت محیطی که باعث خوردگی می‌شود
corrosive
ویژگی ماده‌ای که باعث خوردگی فلز می‌شود
← رایانه‏باز
dishabituation
بازپیدایی یا ارتقای پاسخی خوگرفته در پی حضور محرکی نو