واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 3866
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
intermediate infrared radiation, mid-infrared radiation
نوعی تابش الکترومغناطیسی که طولِ‌موج آن تقریباً در گسترۀ 2/5 تا 50 میکرومتر واقع است
cosmic radiation
تابش زمینه‌ای که منبع کهکشانی و فراکهکشانی ناویژه دارد
heat radiation, thermal radiation
گسیل موج الکترومغناطیسی که عمدتاً در ناحیۀ فروسرخ باشد
longwave radiation, longwave
تابشی با طولِ‌موج بلندتر از 4 میکرون و معمولاً با منشأ زمینی
shortwave radiation
تابشی با طولِ‌موج کوتاه‌تر از 4 میکرون و معمولاً با منشأ خورشیدی
annihilation radiation
تابش الکترومغناطیسی حاصل از نابودی زوج‌الکترون و پوزیترون
leakage radiation
هرنوع تابش الکترومغناطیسی که منشأ آن غیر از چشمۀ تابش مورد نظر باشد
coherent radiation
تابشی که بین نقاط مختلف سطح مقطع باریکة آن رابطة فازی مشخصی برقرار باشد
ionizing radiation
ذره‏ای مانند فوتون که بتواند الکترونی را از اتم یا مولکولی بَرکَند و یک یون و یک الکترون آزاد تولید کند
radiation curing
ایجاد اتصال عرضی و پخت بسپاری به‌کمک تابش فرابنفش یا ریزموج یا باریکه‏های الکترونی
فرایندی که در آن نمونه‌ای را تحت تأثیر تابش یوننده قرار می‌دهند
جسمی که به‌صورت ذره یا موج از خود تابش گسیل کند
وسیله‏ای مانند بوق یا بلندگو که پخش‌کنندۀ صوت است
laser illuminator
تابشگری که با اشعۀ لیزر امواج الکترومغناطیسی بر روی هدف می‌تاباند
radiant 1
مربوط به تابش
function 1
رابطه‏ای بین دو مجموعه که به هر عضو از مجموعۀ اول عضوی یکتا از مجموعۀ دوم نسبت می‏دهد
عملی روی دو گزاره در منطق به‌طوری‌که حاصل آن عمل وقتی درست است که هر دو گزاره درست باشند
عملی روی دو گزاره در منطق به‌طوری‌که حاصل آن عمل وقتی نادرست است که هر دو گزاره نادرست باشند
dissipation function
تابعی در معادلات حرکت سامانه‏ای که در حضور اصطکاک، نوسان‌های کم‏دامنه دارد متـ . تابع اتلاف ری‌لی Rayleigh dissipation function
Rayleigh dissipation function
← تابع اتلاف
viscous dissipation function
معادلۀ درجۀ دومی از مشتق مکانی مؤلفه‏های سرعت که آهنگ تبدیل انرژی مکانیکی به انرژی گرمایی را براثر گران‌روی به دست می‌دهد
value function
تابعی که مقدار آن با ارزش تنزیل‌شدة فعلی متغیرهای انتخاب‌شده، بر حسب مصرف و مطلوبیت، تعیین می‌شود
aggregate function
دستوری در برنامۀ مدیریت دادگان که عملیات ریاضی را بر روی مقادیر یک ستون یا حوزۀ مشخص در تمام رکوردها انجام می‌دهد
choice function
فرمول‌دار
transfer function
تابعی که رابطة میان مؤلفه‌های افقی یا قائم میدان مغناطیسی را نشان می‌‌دهد
primitive function
← پادمشتق
interval function
تابعی که دامنۀ آن خانواده‌ای از بازه‌هاست
meromorphic function
فرمول‌دار
vector valued function
تابعی که مقادیر خود را از یک فضای بُرداری اختیار می‌کند
تابعی که دامنۀ آن فضایی بُرداری باشد