واژه‌نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی


واژه‌گزینی از کارهای کلیدی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. شورای این فرهنگستان پس از بررسی،‌ گفت‌وگو، و رای‌زنی‌های بسیار، اصول و ضوابط واژه‌گزینی را بر پایه 60 سال پیشینه واژه‌گزینی در ایران، در نشست پنچاه و هشتم (1373/7/11) و یکصد و پانزدهم (1376/4/2) در نه اصل به تصویب رساند. بر این پایه، تاکنون 13 دفتر با نام «فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان» منتشر شده است. این واژه‌ها که تا پایان دفتر سیزدهم به نزدیک 45 هزار می‌رسند، با اجازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نامه شماره 306 / 1120 تاریخ 1395/2/6) در اینجا ارائه شده‌اند. در این فرهنگ، تعریف واژه، مترادف، ارجاع،‌ صورت اختصاری واژه بیگانه،‌ و صورت اختصاصی واژه فارسی با قابلیت جست‌وجو در دسترس کاربران است.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 2565
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 65413
← رأی‌گیری مخفی
ticket splitting/ ticket-splitting
رأی دادن به نامزدهای حزب‌های مختلف در یک انتخابات برای تصدی چند منصب
straight-ticket voting, straight-party voting
رأی دادن به همه نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات هم‌زمان
نامزدی که خود بخت پیروزی ندارد، اما با شرکت در انتخابات بخت پیروزی نامزدی دیگر را به نفع نامزد ثالث کاهش می‌دهد
negative coattail effect
پدیده‌ای که در آن وجهۀ نامطلوب یک نامزد سرشناس موجب کاهش آرای هم‌حزبی‌هایش می‌شود
electioneer 1, electioneerer
کسی که فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات فعالیت کند
electioneer 2, electioneering
تلاش فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات
تلاش فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات میان‌دوره‌ای
بی‌علاقگی مردم به رأی دادن در انتخابات
vote4, voting2
فرایند اخذ رأی از رأی‌دهندگان
انتخاباتی که در آن رأی‌دهندگان به‌صورت الکترونیکی رأی می‌دهند متـ . ای‌ـ رأی‌گیری e-voting
rank-order voting, preferential voting
نوعی نظام رأی‌گیری که در آن رأی‌دهندگان نامزدهای خود را به ترتیب اولویت در برگۀ رأی ثبت می‌کنند
limited voting, limited vote
نوعی رأی‌گیری که در آن هر رأی‌دهنده باید به تعدادی کمتر از کسانی که باید انتخاب شوند رأی دهد
ballot2, secret voting, ballot box2, secret ballot
رأی‌گیری‌ یا رأی‌دهی به‌صورت پنهان متـ . رأی‌دهی مخفی
رأی‌گیری در نشستی که نمایندگان هر دو مجلس قانونگذاری در آن حضور دارند
voter2, qualified elector, qualified voter, legal voter
فردی که واجد شرایط رأی دادن است
در نظریة روانکاوی، تبدیل ‌شدن محتوای نهفتة رؤیا به محتوای آشکار در ذهن و زبان بینندة رؤیا
دومین قمر زحل با سطحی روشن و یخ‏زده که پُر از دهانه‏های برخوردی است
general track foreman
فردی که تمام مباشران خط در یک ناحیه زیر نظر او فعالیت می‏کنند
field captain
مقامی رسمی که ریاست مسابقات کمان‌گیری را بر عهده دارد و بر تمام یا بخشی از خط آتش (shooting line) و نیز بر کار داوران نظارت می‌کند
section foreman, section boss
سرپرست خط آهن در یک قطعه یا محدودۀ مشخص
فردی که ناظر بر عملیاتی مانند جابه‌جایی لوکوموتیوها و قطارها و همچنین کار با جرثقیل مشترک باریکی در محوطة کارگاهی یا کشتی‌سازی است
link 3
پیوندی بین دو نقطۀ متوالی یا تقاطع در یک شبکۀ ارتباطی
dispersion equation
← فرمول پاشش
← رابطة سلسله‌مراتبی
فروکاستن همة روابط انسانی، به‌ویژه روابط حاکم بر تولید، به مبادلات پولی و مالی و مادی
← رابطة همایندی
نوعی رابطة همایندی/ رابطة تداعی براساس توالی‌های مکانی یا زمانی
partitive relation,part-whole relation,whole-part relation
رابطة بین دو مفهوم که در آن یکی کل و دیگری جزئی از آن کل است