واژه‌نامه اطلاع‌رسانی





a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 42
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 5180
از كلمه ي لاتين به معناي « بذر » . ايده يا اثري كه وقتي براي اولين بار بيان ، تصنيف ، خلق ، پخش ، يا منتشر مي شود ، آن قدر اصيل و بديع است كه اثر قابل توجهي بر انديشه و كار معاصران ، نسل هاي آينده ي نويسندگان ، دانشوران ، يا هنرمنداني دارد كه ممكن است در آثار خود ، توسعه ي بيش تري به آن ايده يا اثر بدهند .
language
نظام متشكل از آواها و نمادهاي مرسومي كه به مرور زمان توسط يك جمعيت انساني بخصوص و به عنوان ابزار بيان و تبادل افكار ، احساسات ، اطلاعات ، و دانش ايجاد شده اند . زبان از واژگان و قواعد دستور زبان ، نحو ، و رسم الخط تشكيل مي شود . « زبان ملي » ( national language ) زبان رسمي يك كشور خاص است ، كه در انتشارات دولتي و مؤسسات آموزشي اش مورد استفاده قرار مي گيرد . بعضي از كشورها بيش از يك زبان ملي دارند؛ مثل كانادا كه هم انگليسي و هم فرانسه در آن به رسميت شناخته مي شوند . در فهرستنويسي كتابخانه اي ، عبارت است از زباني كه اثر با آن نوشته يا گفته شده است . فقط وقتي كه زبان متن ، با استفاده از بقيه ي توصيفات كتابنگاشتي به آساني قابل تشخيص نباشد ( مثلاً در فيلمي كه عنوان هاي فرعي آن ، متفاوت از زبان محاوره يا روايت آن است ) ، يادداشتي در ركورد كتابنگاشتي آورده مي شود . در بعضي از فهرست هاي درونخطي و داده پايگاه هاي كتابنگاشتي ، امكان محدودكردن نتايج كاوش بر مبناي زبان وجود دارد . براي اتصال به « سياهه ي كدهاي مارك براي زبان ها » اينجا را كليك كنيد . كوته نوشت : lang . نيز نگاه كنيد به : artifical language indexing language natural language
زبان اصلي متني كه به يك يا چند زبان ديگر ترجمه شده . در فهرستنويسي كتابخانه اي ، زبان اثر اصلي در يك عنوان موازي يا در يادداشت « ترجمه از : » ( Translation of : ) ( در توصيف كتابنگاشتي ) ذكر مي شود .
مجموعه اي از نمادها با واژه نامه ، دستور زبان ، و نحو مربوط به خود كه شخصي به نام « برنامه نويس » ( programmer ) ، گزاره هايي را با آن مي نويسد و بدان وسيله به رايانه فرمان مي دهد كه كار خاصي را ، با اجراي مجموعه اي از عمليات منطقي به انجام برساند؛ مثل زبان هاي : « بيسيك » ، « سي » ، « سي دابل پلاس » ، « كوبول » ، « فورترن » ، . . . ) . دستورها ( كه به نام « كد منبع » ( source code ) شناخته مي شوند ) توسط برنامه اي خاص به نام « سرهم كننده » ( assemblers ) ، « همگردان » ( compilers ) ، و « مترجم » ( interpreters ) به زبان ماشيني مخصوص هر نوع « سي پي يو » تبديل مي شوند . استانداردهاي زبان هاي برنامه نويسي توسط « مؤسسه ي استانداردهاي ملي امريكا » ( اَنسي ) تعيين مي شوند .
سُبكي نسبتاً مبتذل و تكراري در نوشتن كه توسط برخي از روزنامه نگاران روزنامه ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني مورد استفاده قرار مي گيرد . آنان در اين سبك براي رساندن يك مطلب به تعداد هر چه بيش تري از مخاطبان ، بر عبارت پيش پاافتاده و كليشه اي تكيه مي كنند . در روزنامه نگاري جدي از اين شيوه ي بيان پرهيز مي شود .
زباني كه از مجموعه ي قواعد ريشه دار ساخته مي شود و واژگان آن ممكن است ( مثل نظام رده بندي ) زيرمجموعه اي از يك زبان طبيعي باشند ، يا ( مثل زبان مورد استفاده در برنامه نويسي رايانه اي ) از نمادها تشكيل شده باشند . مترادف با : synthetic language
واژگان و اصطلاحات تخصصي گروهي از افراد دست اندركار يك فعاليت يا خطِ كاري واحد . در مفهوم عام تر ، سخناني كه نامفهوم يا فاقد انسجام باشند . مقايسه كنيد با : slang
natural language
زباني انساني كه در آن ، ساختار و قواعد ، معمولاً در مدت زماني طولاني و بر اثر كاربرد ، تكامل يافته و شكل گرفته اند - بر خلاف زبان ساختگي كه مبتني بر قواعدي است كه قبل از ايجاد و استفاده از آن زبان ، تدوين شده اند ( مثل يك زبان رايانه ) . در نرم افزار هاي كاوش كه براي كار با دروندادي كه به زبان طبيعي بيان مي شود طراحي شده اند ، كاربر مي تواند پرس وجو را به همان شكلي كه ممكن است نوشته يا گفته شود وارد كند . مقايسه كنيد با : controlled vocabulary
بيان غيررسمي يا عاميانه اي كه خاص گروهي معين است ، و اغلب براي غريبه ها نامفهوم مي باشد ، اما گاهي از روي بافتار مي توان آن را تشخيص داد . اصطلاحات عاميانه دستخوش جريانات رايج زبانشناختي قرار مي گيرند . بيش تر پديدآورندگان جدي از واژه هاي عاميانه فقط در گفتارنويسي ، يا در نگارش غيررسمي استفاده مي كنند . در كتابخانه ها ، لغتنامه هاي اصطلاحات عاميانه را در بخش مرجع قرار مي دهند . مقايسه كنيد با : argot jargon idiom
زيرمجموعه ي زبان « اس جي ام ال » كه در آن برچسب ها ( شبيه به برچسب هاي مورداستفاده در « اچ تي ام ال » ) ، نه نحوه ي نمايش اطلاعات ، بلكه نوع اطلاعات گنجانده شده در عنصر داده اي را توصيف مي كنند ( مثل شماره ي محصول ، قيمت ، . . . ) . « گسترش پذير » يعني اين كه برچسب هاي « ايكس ام ال » همانند برچسب هاي « اچ تي ام ال » ، محدود و ازپيش تعريف شده نيستند ، بلكه بايد توسط شخصي كه صفحه ي وب را توليد مي كند ، خلق و تعريف شوند . « ايكس ام ال » را مي توان همراه با « اچ تي ام ال » در يك سند وب واحد به كاربرد . پيچيده ترين واژگان « ايكس ام ال » آن هايي هستند كه براي پشتيباني از « تراكنش هاي پيشه با پيشه » ( business - to - business transactions ) ايجاد شده اند .
زباني ساختگي كه از سرعنوان هاي موضوعي يا توصيفگرهاي محتوا ( كه براي تسهيل در بازيابي اطلاعات انتخاب شده اند ، و به عنوان نقاط دسترسي در فهرست يا نمايه عمل مي كنند ) تشكيل مي شود . اين زبان ، واژگان هدايتگر و قواعد حاكم بر شكل مدخل ، نحو ، . . . را نيز در برمي گيرد . نيز نگاه كنيد به : controlled vocabulary
در صحافي كتاب ، به قطعه ي كوچكي از كاغذ ، مقوا ، يا پارچه گفته مي شود كه به پيش لبه ي كتاب مي چسبد و بر روي آن حروف ، كلمات ، اعداد ، يا نويسه هاي ديگر چاپ گرديده يا مـُهر شده كه نشان دهنده ي ترتيب الفبايي ، موضوعي ، عددي ، يا . . . ، به منظور تسهيل در مراجعه است . نيز به بخش برآمده ي يك كارت ، پوشه ، ديواره ، و . . . گفته مي شود كه جاي كافي براي نصب برچسبي درباره ي محتواي آن را دارد و در بايگاني و بازيابي مورد استفاده قرار مي گيرد .
چيزي كه بر بالا يا بر سطح بيروني يك شيء نوشته ، چاپ ، يا حك مي شود؛ بويژه نام و/ يا نشاني كه بر بيرون يك پاكت يا بسته درج مي گردد .
در صحافي ، فرايند نقش كردن يك قوس يا خط مبهم و نامشخص بر روي يك صفحه يا برگ كاغذ ، به منظور ايجاد تورفتگي در طول خطي كه تاخوردگي قرار است در آن صورت گيرد . زدنِ خطِ تا ، با فشردن الياف ، چين خوردگي تميزتري به وجود مي آورد و تعداد دفعاتي را كه مي توان يك صفحه را ( بي آن كه از محل تاخوردگي جدا شود ) باز و بسته كرد ، افزايش مي دهد . مقايسه كنيد با : scoring
طلايي كه بر اثر كوبيدن با دست يا ابزار مكانيكي به ورق هاي بسيار نازك تبديل شده ، و در صحافي براي تزيين در حرفنويسي ، قلمكاري ، و تزيين لبه ي جزوك ها به كار مي رود . زربرگ مورد استفاده در صحافي كتاب در ورق هاي 5/1*5/7 سانتيمتر مربع به فروش مي رسد . اين ورق ها از آلياژي با تركيب 23 قيراط طلا ، يك قيراط نقره و مس ساخته مي شوند و ضخامتي برابر با 1 : 80000 تا 1 : 100000 سانتيمتر دارند . از نقره ، كم تر براي مقاصد مشابه استفاده مي شود . مقايسه كنيد با : gold foil نيز نگاه كنيد به : burnish
رمان عامه پسند ارزانقيمتي با صحافي جلدكاغذي يا مقوايي به رنگ زرد براق ، و تصويري ( معمولاً كليشه ي چوبي در سه رنگ ) كه بر روي جلد چاپ مي شد . اين نوع انتشارات كه در اصل در ميانه ي قرن نوزدهم در انگلستان پديدار شد ، تا پايان اين قرن در ويراست هاي بازچاپ ارزانقيمت مورد استفاده قرار مي گرفت . املاي ديگر : yellow back مقايسه كنيد با : dime novel
تغيير رنگ ناشي از مرور زمان در وضعيت برخي از انواع كاغذ ، بويژه كاغذهايي كه از خمير كاغذ رنگ زدايي نشده ( سفيدنشده ) ، يا خمير حاصل از « خاك اره » ساخته شده اند . زردشدگي يكي از دلايلي است كه باعث مي شود بيش تر كتابخانه ها شماره هاي پيشين روزنامه ها را به ريزفيلم يا ريزبرگه تبديل كنند . با خريد موادي كه بر روي كاغذ بادوام و بدون اسيد چاپ شده اند ، مي توان اين مشكل را در كتابخانه ها كاهش داد . نيز نگاه كنيد به : brittle
بخشي از راهنماي تلفن يا فهرست راهنماي تجاري كه پس از « سپيدصفحات » مي آيد و در آن نام ، شماره ي تلفن ، و نشاني پستي بنگاه هاي تجاري ( معمولاً به ترتيب الفبايي بر مبناي موضوع ، يا با يك ترتيب رده اي ) ذكر شده است . علت اين نامگذاري آن است كه اين بخش بر روي كاغذ زردرنگ چاپ مي شود . زردصفحات به صورت درونخطي ( مثل SuperPages . com ) و در هر پيشه ي بخصوص ( مثل Librarian's Yellow Pages ) نيز قابل دستيابي هستند .
واژه اي كه در نشر براي توصيف مجله ي عمومي بازاري و پرتصوير ( با گردش بالا ) به كار مي رود كه براي فروش در باجه هاي روزنامه فروشي ، كتابفروشي ها ، سوپر ماركت ها ، و از طريق اشتراك ، به صورت رنگي روي كاغذ گلاسه چاپ مي شود .
جايگزين ارزانقيمتي براي زَربُرگ كه با افشاندن لايه ي نازكي از طلا يا ماده ي شبيه به آن بر يك سطح چسب خورده به دست مي آيد و براي تزيين در « صحافي ناشر » و « صحافي كتابخانه اي » ، و نيز ( هنگامي كه صرفه جويي در هزينه ها در نظر باشد ) در صحافي دستي ، به شكل گسترده مورد استفاده قرار مي گيرد . مترادف با : blocking foil
از كلمات يوناني " chrys " ( طلا ) و " graphia " ( نوشتن ) . فن و مهارت نوشتن حروف با طلا ، و كار نسخه بردار هاي ماهري كه نسخه هاي خطي تذهيب شده ي قرون وسطي را ايجاد كردند . به نوشتن حروف طلايي نيز اطلاق مي شود . نيز نگاه كنيد به : calligraphy
مدت زماني كه يك كاربر به يك سامانه ي شبكه اي دوردست وصل است . بعضي از ارائه دهندگان خدمات اينترنتي ابتدا هزينه ي مشتركين خود را بر اساس زمان اتصال محاسبه مي كردند ، اما اكثر اين ارائه دهندگان خدمات اينترنتي اكنون با يك مبلغ ثابت ماهانه ، دسترسي نامحدود فراهم مي كنند . بعضي از فروشندگان داده پايگاه ها هنوز از شيوه ي " زمان اتصال " براي محاسبه ي قيمت استفاده مي كنند .
در رايانش ، عبارت است از مقدار زماني كه بين تحويل درونداد ( يك پرس وجو ، يك فرمان ، داده ها ، . . . ) و بازگشت نتايج ( برونداد ) توسط سامانه صرف مي شود . در اينترنت ، زمان پاسخ به سرعت اتصال و ميزان ترافيك در شبكه بستگي دارد ، كه بسته به ساعت هاي مختلف روز ، روزهاي مختلف هفته ، . . . فرق مي كند . وقتي يك خدمتگر ، برونخطي مي شود ، زمان پاسخ ممكن است با تأخير نامحدودي همراه شود . مقايسه كنيد با : turnaround time
مقدار زماني كه صرف مي شود تا يك سامانه ي رايانه اي ، داده هاي ذخيره شده را به كسي كه وصل مي شود و روش هاي صحيح بازيابي را دنبال مي كند ، ارائه دهد . زمان دسترسي در اوقات اوج استفاده ممكن است طولاني تر باشد .
مقدار زماني كه صرف مي شود تا يك سامانه ي رايانه اي ، داده هاي ذخيره شده را به كسي كه وصل مي شود و روش هاي صحيح بازيابي را دنبال مي كند ، ارائه دهد . زمان دسترسي در اوقات اوج استفاده ممكن است طولاني تر باشد .
مدت كاري مازاد بر حداكثر ساعات روزانه ، هفتگي ، يا ماهانه اي كه ( طبق شرايط استخدام تعيين شده و ) در برابر آن ، در تاريخي ديگر به كارمند استراحت مي دهند . مترادف با : comp time مقايسه كنيد با : overtime
در داده پردازي ، مقدار زماني است كه از آغاز يك فرايند يا عمليات تا پايان آن ، سپري مي شود . مقايسه كنيد با : response time
هر مدت زماني كه در طول آن ، رايانه يا سامانه ، معمولاً به دليل نقص نرم افزاري يا سخت افزاري يا نقص در نگهداري منظم ، كار نمي كند . در كتابخانه ها ، مدت زماني كه يك كارايستگاه يا سامانه ي دسترسي عمومي « ناكار » است ، معياري براي سنجش اتكاپذيري آن مي باشد و بر كيفيت خدمات ، بخصوص در زمان اوج استفاده ، اثر مي گذارد . املاي ديگر : downtime
سياهه اي از ساعاتي كه در طي آن ها كتابداران و ديگر كاركنان خدمات عمومي براي كمك به كاربران ، منظماً به حضور در پشت ميز گردش كتاب ، ميز مرجع ، ميز اطلاع رساني ، يا ديگر خدمتگاه هاي عمومي در كتابخانه موظف مي شوند . اين سياهه معمولاً كارمندي كه مسئول نظارت بر فعاليت هاي محل مورد نظر است ، آماده مي كند . نيز نگاه كنيد به : rotation
گزارش روايي نسبتاً كاملي از حيات يك شخص بخصوص يا گروهي از افراد بسيار مرتبط با هم ، كه توسط شخصي ديگر و با انجام پژوهش دقيق نگاشته مي شود . زيست نگار با هدف بازنمايي شخصيت و خصوصيات صاحب شرح حال ، و قراردادن حيات وي در بافتار اجتماعي ، فرهنگي و تاريخي ، به گزينش مهم ترين و جالب ترين وقايع حيات او مي پردازد . پيشگامان اين شكل ادبي ، مورخان رومي ، يعني " پلوتارك " ، " تاسيتوس " ، و " سوتونيوس " بودند . زيستنگاري ادبي در انگلستان با كتاب " جيمز باسوِل " ( Boswell James ) در سال 1971 آغاز شد . زيستنگاران جديد گرايش به رويكرد عيني دارند ، اما زيستنگاران كلاسيك و قرون وسطايي براي تصديق و تأييد يك انگاره يا به تصويركشيدن يك اصل اخلاقي دست به نگارش مي زدند . يك زيست نگاشت مجاز كه با رضايت و گاهي با همكاري صاحب شرح حال نوشته مي شود ، ممكن است در مقايسه با يك زندگينگاشت بي مجوز ، از ريزبيني و خرده گيري كم تري برخوردار باشد . آثار زندگينگاشتي ، هر سال در Biography Index كه به وسيله ي H . W . Wilson منتشر مي شود و درBiography and Genealogy Master Index كه به وسيله ي Gale Grop منتشر مي شود ، نمايه مي شوند . نيز اشاره دارد به شاخه اي از ادبيات و تاريخ كه در آن ، زندگي افراد توصيف و تحليل مي شود . مقايسه كنيد با : autobiography memoirs كوته نوشت : biog نيز نگاه كنيد به : biobibliography biographical dictionary collective biography hagiography BIP نگاه كنيد به : Books In Print