واژه‌نامه اصطلاحات دکومانتاسیون


واژه‌نامه انگلیسی به فارسی اصطلاحات دکومانتاسیون را عبدالحسین آذرنگ در سال 1359 برای ترویج این رشتة نوپای علمی در ایران پدید آورده است. دکومانتاسیون در برابر documentation به کار می‌رفت که امروزه به دبیزش نیز گفته می‌شود.




a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z

شماره واژه‌ها با این حرف: 16
شمار همه واژه‌‌های واژه‌نامه: 537
صفحه ای حاوی مطالب چاپی که تاخورده باشد، ولی سوزن دوز یا صحافی نشده باشد. برگ، یکی از انواع مدارک است.
فهرست کتابها یا نشریات ادواری که در یک زبان منتشر شده باشد.
واژه نامه ای مرکب از واژگان زبان طبیعی که به صورت نظام یافته (سیستماتیک) مدون شده باشد و روابط مفهومی میان اصطلاحات را نشان دهد.
یک) نشانه یا نمادی قراردادی که برای پبوند دادن موضوعها و مفاهیم توصیفگرهای اصلی یک مدرک به کار می رود. 2) علامتی که برای نشان دادن رابطه موضوعها در بانک اطلاعاتی یا وابستگی مفهومی دو یا چند موضوع در یک مدرک، به کار گرفته می شود.
یک) مدرکی که پشتوانه یا ملاک انتخاب واژه ها یا اصطلاحات قرار گیرد. 2) برای تسهیل بازیابی استفاده کننده، ممکن است انتخاب اصطلاحات به استناد آنچه که در متون به کار رفته و رواج یافته صورت گیرد؛ هرچند که تلقی استفاده کننده با ضوابط کار نمایه ساز یا متخصص اطلاعات منطبق نباشد.
Literature documentation
ibliographic documentation
شناسایی مواد و مطالب انتشار یافته و جستجوی منظم و گسترده در آنها، به منظور یافتن یک موضوع خاص.
کتابشناسی منابع و مدارکی که در یک ناحیه یا منطقه جغرافیایی خاص منتشر شده باشند. مانند فهرست کتابهایی که مثلا در استان کرمان انتشار یافته باشند.
هر جا و مکانی که بتواند محل مناسب ذخیره یا نگهداری مدرک، مواد اطلاعاتی و حتی کتاب و سایر نوشتجات باشد.
نمایه ای که محل فیزیکی مواد یا مطالب تنایه سازی شده را نشان دهد.
وسیله ای که محل و مقر مدارک، اطلاعات و مواد ذخیره شده یا بایگانی شده را نشان می دهد، یا محل موضوع مناسب ذخیره سازی و بایگانی را تعییین می کند.
Logical differnce
تفریق دو یا چند توصیفگر در مرحله بازیابی اطلاعات و مدارک. مانند تفریق اصطلاح سینما از موسیقی یا موسیقی از سینما، به این قصد که مثلا مدارک راجع به سینما بازیابی شوند، به شرط آنکه مطلبی درباره موسیقی نداشته باشند و یا بالعکس.
Logical division
جداکردن توصیفگر جزئی از توصیفگر کلی، در مرحله بازیابی اطلاعات و مدارک. مثلا هنگامی که استفاده کننده از مجموعه ترانه های محلی ایران فقط ترانه های کردی را بخواهد و بازیابی کند، روش منهای منطقی را به کار بسته است.
ضرب دو یا چند توصیفگر در مرحله بازیابی اطلاعات و مدارک. مانند ضرب دو اصطلاح سینما و موسیقی، به این قصد که آنچه مدرک راجع به دو موضوع سینما و موسیقی است، بازیابی شود.
Logical relation
→ Generic relation
دنبال کردن دو یا چند توصیفگر در مرحله بازیابی اطلاعات و مدارک و خواستن و بازیافتن یکی از آنها. مانند آنکه استفاده کننده ای دو توصیفگر ترانه های محلی ایران و ترانه های مازندرانی را دنبال گیرد و پس از بازیابی، مدارک یا اطلاعات مربوط به یکی از توصیفگرها را بخواهد، نه مطالب مربوط به هر دو را.